سلام دوستان من.چون جمعه های گذشته,با مطلبی که نیاز به
همکاری شما عزیزان داره,در خدمتم.نظرات هفته ی آینده,منعکس
می شه.مطلبی که برای این هفته انتخاب کردم عنوانش هست:
حس نوروزی من!...
تو این متن نه از پیشینه ی پاسداشت نوروز و نه از اهمیت اون
و نه ... می خوام بگم!نه!تو این متن فقط قراره از دوستان بخوام یه
حس,یه خاطره,یه یاد از یار سفر کرده در این آخرین روزهای سال
91 و اولین روزهای 92,یه جمله ی زیبا در وصف نوروز,و یا خیلی
چیزهای دیگه که شاید من یادم نبود و نگفتم رو این جا از نوروز بگن.
همین.
من هیچ وقت اصرار نکردم برای نظر دادن(صلاح کار خویش خسروان
دانند!)!اما این بار دوس دارم همه ی دوستان شرکت کنن و این آخرین
پست جمعه ها در سال 91 با حضور بیشتری از دوستان پرونده ش
بسته شه!نظرات این پست استثنائا هر روز تایید خواهد شد!
بوی جان می آید اینک از نفس های بهار
دستهای پر گل اند این شاخه ها ؛ بهر نثار
با پیام دلکش " نوروزتان پیروز باد "
با سرود تازه " هر روزتان نوروز باد "
شهر سرشار است از لبخند ؛ از گل ؛ از امید
تا جهان باقی ست این آئین جهان افروز باد
سلام حس سبز، لینک شدی
منو با عنوان شعر و ترانه(همه چیستان) لینک کن
حس نوروزی من!...
تو سال های اخیر شروع قشنگی برای سال جدید نداشتم !
بی رودربایسـی ...
اما امثال امیدوارم که بتونم خودم رو پیدا کنم
که امثال هم ذره ای حس عید رو داشته باشم
که اینکه منم دوباره نو بشم
دوباره متولد شم ... همین !
سلام وبتون خیلی قشنگه...خوشحال میشم توی نظرسنجی که گذاشتم شرکت کنید...لطفا به دوستاتونم بگید بیان....
بگو چه کسی جز تو می تواند کنارم در عکس ها اینقدر شیطنت کند ؟
باید پشت در خانه بچینم هفت سین امسال را . . .
به نام خدای بهار افرین/بهرافرین راهزار افرین
به جمشیدو ایین پاکش درود/که نوروز از او مانده در یادبود...
پیشاپیش نوروز 92 مبارک
بااس ان اس های تبریک نوروز اپم ممنون میشم سربزنی
حس روزهایی که قبل از نوروز و روزهای اوایل نوروز دارم یه حس خیلی خاص و عجیب غریبه....1
نمیدونم دقیق ولی انگار یه حس استرس یا یه حس جدید که فقط تو این روزها برام پیش میاد و دارم
انگار دوست دارم همه چیز جدید و نو باشه.....
نمیدونم بازم.....!
شاید این فقط حس من باشه
الان که روزهای آخر ساله بهترین انرژی و نوستالوژی رو میدونی با چی دارم؟
بوی تخم شاهی های که مامانم روی کوزه سبز کرده و وقتی از در هال پامو میزارم تو خونه اولین چیزیه که حس میکنم..
معرکست..واسه من این بو، بوی نوروزه و قابلیت اینو داره که کل خاطرات نوروز های گذشته رو از وقتی یادمه تا پارسال به خاطرم بیاره!!!
امسال و زیاد دوس نداشتم.ولی رو هم رفته چیزای زیادی ازش یاد گرفتم.واین آخریاشم که همش تنها بودم
خاطره هم که، رفتیم مسابقه و خیلی خوش گذشت
این بهترین خاطرم بوده
سلام
حس خوبی نیست اصلا برای من حس خوبی نیست بنشین بر سر جویی گذر عمر ببین حسی این شکلی و افسوس لحظات از دست رفته..................
عید سال 90 بدترین عید تمام زندگیم بود چون توی اون سال سه تا از عزیزترین هامو از دست دادم
سال نو مبارک
سلام
سال نو مبارک!
سلام عزیزم
خیلی ممنون من این عید رو پیشاپیش به شما وخانواده یزرگوارتون تبریک می گم
نوروز پیام آور مهر است که مرا وامی دارد تنها به خاطر تو دوست داشتن را یاد بگیرم.
باز هفت سین سرور
ماهی و تنگ بلور
سکه و سبزه و آب
نرگس و جام شراب
باز هم شادی عید
آرزوهای سپید
باز لیلای بهار
باز مجنونی بید
باز هم رنگین کمان
باز باران بهار
باز گل مست غرور
باز بلبل نغمه خوان
باز رقص دود عود
باز اسفند و گلاب
باز آن سودای ناب
کور باد چشم حسود
باز تکرار دعا
یا مقلب القلوب
یا مدبر النهار
حال ما گردان تو خوب
راه ما گردان تو راست
باز نوروز سعید
باز هم سال جدید
باز هم لاله عشق
خنده و بیم و امید
پیشاپیش این نوروز باستانی رو به شما دوست عزیز و خانوادۀ محترم تبریک میگم...
faghat mitunam begam ye bahooneye khoooob vase gereftane ye yadegari vase eshgha adame
من نوروز رو دوس دارم... حس تازه شدن و نو شدن دوباره رو به آدم میده... اما امسال یکم منو میترسونه...
آخه سالی که گذش سال خوبی بود برام... خیلی چیزا یاد گرفتم... تجربه کسب کردم... عاشق تر شدم... به زندگی امیدوارتر شدم... دوستای بیشتری پیدا کردم... با بعضی واقعیتای تلخ کنار اومدم... چنتا دروغی که به یکی از عزیزام گفته بودم رو اعتراف کردم و همه چیز بینمون حل شد... به اهداف درسیم رسیدم... و ...
خلاصه خداروشکر سال پر از خیر و خوبی ای بود واسم... خداجونم شکرت...
ولی میترسم سالی که داره میاد اینجوری نباشه...
آرزو میکنم سال جدید واسه همه بهتر از سالای گذشته شون باشه...
شمام منو دعا کنین...
پروردگارا در روزهای پایانى سال به خواب دوستانم ، آرامش / به بیداریشان، آسایش / به زندگیشان، عافیت / به عشقشان، ثبات / به مهرشان، وفا / به عمرشان، عزت / به رزقشان، برکت / و به وجودشان، صحت عطا بفرما
امینننن یا رب العالمین
خب من هر چی فکر کردم خاطره ی جالبی یادم نیومد فقط پارسال رو یادمه ک مشهد بودم و خیلی دلم میخواست امسالم اونجا بودم ک نشد
سلام من هم سال جدید رو بهت تیریک میگم امیدوارم روزهای خوبی داشته باشی
روزها می ایند و میروند و ما هم با انها میرویم اما خاطرمان را در اغوششان جای میگزاریم
زندگی همین است یادخاطرات رفته قدم زنان رو به سوی فردا
با سلام و تبریک سال جدید ب حسسسس همیشه سبز
این مسجی ک در سال نو برام اومد خیلی جالب بود
اگر تحولی در اندیشه و نگاهمان ایجاد شد سال نو مبارک
وگرنه ب تقویمها نمیتوان اعتماد کرد...
البته ب شرطی ک این تغییر و تحولات انسان رو رشد بده
سلام دوست من!
فک کنم اونقدری دیراومدم که شرمنده باشم
حس من نسبت به نوروز امسال همچبن قشنگ نیست انتظار میکشم که زودتر تموم شه حتی ایام نوروز
البته اولاش خوبه وسالی که نکوست از بهارش پیداست
سلام. من راستش هیچ خاطره خوشی از نوروز ندارم ..
محض اطلاع شما.
موفق باشین دوست عزیز
ممنون از حضورت
سلام دوست عزیز
صدای زندگی را میشنوم…
همـــــــــــــــــه جــــــــــــــــــــــا…
فـــرا می خـــــواند مـــا را…
بر ما سالی گذشت
بر زمین گردشی
بر ایام حکایتی
امید که آن تجربیات، به نکوئی
و این نو آمده باشد به برکتی
چه بسیار نعمتهایی که شکرش را بجای نیاورده و با ناسپاسی از دست شان داده ایم ...
خدایا در این اوقات عزیز و شریف ، از تو می خواهیم مهارت شکرگزاری نعمتهایی که به ما بخشیده ای را به ما عطا فرمایی . ما با کفران نعمت ، درهای رحمتت را بر خود بسته ایم و با از دست دادن نعمتهایت بسیار مغبون گشته ایم ...
حس نوروزی من.....!!!!!
سلام....
امسال اولین عیدی بود که از قبلش حس بدی داشتم
دائم یه صدا بهم میگفت یه اتفاقی برام میفته
ولی چون اصولا آدم + نگریم به خودم میگفتم نه این درست نیست
ولی بر حسب اتفاق درست 3 هفته قبل عید دیسک کمرم پاره شد
و مجبور به جراحی شدم و تا الان هم توی استراحتم
یعنی عیدی شده بود امسال برام که نگو.....
دعای موقع تحویل سال من یه جمله بود
سلامتی برای همه.....
من اولین باره که میام وبلاگت
اما خیلی خوشم اومد
باید بیام همه پستات رو تک به تک بخونم
دعوتت میکنم به آوای دلم
موافق با لینک هم بودی که دیگه افتخاریست
سبز باشید
امسال لحظه تحویل سال من بغض کرده بودم اسمان گریه میکرد.مادربزرگ نازنینم را بهانه داشتم که در روز اول سال هفتمین رود نبودنش را به سوگ نشسته بودیم.چه اتشی در جانم بود وچه سوزی داشتند نفسهایم.تمام وجودم وجود ناتون مامان طاهره را صدا میکرد و در این میان تقلاهای من برای پنهان کردن اشکهایم از دیدگان نامحرمان دلسرد که میگفتند خاک سرد ارامت میکند. ومن مرور میکردم خاطراتش را .لحظه ی تححویل سال دلم هری ریخت برای ان اسکناس های تا نخورده ای که هر سال از لای قران میگرفتم از دستان لرزانش .به خودم میگفتم این را خرج نمیکنم ولی خرجش میکردم.حیف شد حیف...