حس سبز

حس رویا گونه ی من از زندگی

حس سبز

حس رویا گونه ی من از زندگی

تنها باش!...

 سلام دوستان من.چون جمعه های گذشته,با مطلبی که نیاز به  

همکاری شما عزیزان داره,در خدمتم.نظرات,جمعه ی آینده,منعکس  

می شه.مطلبی که برای این هفته انتخاب کردم,عنوانش هست: 

 تنها باش!...

 چند وقت پیش مطلبی رو در وب دوست خوبم,"حسرت پرواز" خوندم,که 

خوندن مجددش خالی از لطف نیست: 

 "تنها باش . وقتی تنها باشی کسی نیست که دار و ندارت رو نشونه 

بگیره . واسه تنهاییه دل تنها فقط یه درد میمونه و اونم فقط تنهاییه . 

همیشه فکر میکردم عشق لای کتابها داره خاک میخوره و باید از لای 

کتابها درش آورد اما واسه اینکه حرمتش حفظ بشه همون بهتر که لای 

کتابها بمونه که تا همیشه یاد مجنون و صدای تیشه های فرهاد توی 

دلمون زنده بمونه و امروز حتی عشق هم تنهاست و البته غریب . 

همیشه برای من غریب بود کلمه (غریبه ) اما حالا میفهمم که عشق 

چه میکشه تو غربت کتابها !!! فرقی نمیکنه تو خاک خودت غریب 

باشی یا هر جای دنیا . واقعا غریبی سخته خیلی سخت"

 و جواب من(البته همین ابتدا بگم که بعدا این دوست عزیز توضیح داد 

که منظورش این برداشت من نبوده.اما من با اجازه ی خودش بر همین اصل 

اون رو این جا می ذارم تا نظرات دوستان رو جویا بشم.): 

 "چند سال پیش دوستی از من تقاضای کمک کرد!برای شروع ار تباطی 

پاک و عاشقونه!ومن چون از نیتش برای ازدواج مطمئن بودم قبول کردم! 

چی از من می خواست؟!عشقش از انتهای این رابطه(این جا منظور از 

رابطه ازدواج هست!) می ترسید.برای اون تصمیم گیری در مورد شروع 

یه ارتباط,با وجود این همه خیانت و دروغ و ... سخت بود.و من در جواب 

به دوستم گفتم این شعر از فروغ رو پیامک کن و هیچ چیز دیگه ای 

ننویس!" 

 به دلیل محقق نشدن عشق شیرین و فرهاد و یا لیلی و مجنون توی 

روابط امروز,نشستن کنج خونه و با تنهایی عقد اخوت بستن رو نمی 

پسندم!نذاریم تنهایی کم کم به یه جور حصار امن واسمون تبدیل شه! 

طوری که دیگه از هر شروعی بترسیم!از شکست می ترسیم؟این دفعه 

چشامونو بهتر باز کنیم!

 *از این حرف های من,برداشت به کورکورانه تصمیم گرفتن برای شروع 

رابطه نشه! 

 *چشمامون رو باز کنیم و در حد و اندازه ی خودمون گام برداریم! 

 *شاید یه عشق معمولی ولی بی خیانت و دروغ,آروم آروم تبدیل شد 

به عشق شیرین و فرهاد!بهتر از کنج خونه نشستن نیست؟! 

 *باز هم می گم:منظور من شروع به هر قیمت نیست! 

 نظر شما دوستان؟

نظرات 28 + ارسال نظر
Mahsa شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:14 ق.ظ http://born-with-me.blogfa.com/

تنهایی بهتر از با هرکسی بودنه...!!!

منصور شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:34 ق.ظ http://www.mansourgholizadeh89.blogfa.com

سلام

بی تعارف وبی دروغ ...هیچ وقت نمی تونم به دنیای مجازی اعتماد کنم نمی دونم چرا!!!! شاید دارم اشتباه می کنم وشاید هم دارم درست عمل می کنم

پرستو شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:04 ب.ظ http://tbsm90.blogfa.com

سلام من متنتون رو با دقت خوندم شروع هر رابطه ای خوب نیست ولی بقول شما شاید مثل کتابا عشق واقعی و پاک کم باشه یا وجود نداشته باشه ولی میشه عاقلانه حرکت کرد البته من خودم آدم بدبینی هستم وتنهایی رو ترجیح میدم

دل آرام|پژواک آرامش

ققنوس شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:17 ب.ظ http://sayesar.blogfa.com

نمیدونم به خدا من نظر خاصی ندارم...
اصلا نمیتونم مطالب عاشقانه رو حضم کنم برام سنگینه!
مشکل از منه ....

سپیدبال شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:18 ب.ظ

موافقم...
بعضی وقتا میشه اروم و با احتیاط شروع کرد...فقط..بنظرم.باید اول سعی کنیم طرفمونو خوب بشناسیم بعد یه احساسی بهش پیدا کنیم..

pari شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:54 ب.ظ http://www.romancesp.blogfa.com

ممنون

سیما شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:37 ب.ظ http://golhayesheypoori.blogfa.com/

میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یک حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو :

دل اگر دل باشد ،

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد

مژگان شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 07:01 ب.ظ http://www.Mahivamah.mihanblog.com

عشق خوووووووووبه ولی اگه عشق واقعی باشه و هیچکدوم خیانت نکنن.
که این روزا پیدا نمیشه.یا اگرم هست کمه.
مطلب به درد بخوریه.

آهنگت فوق العادس.
کی میخونه؟

خیلی قشنگ میخونه.آفرین

روشنک شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:40 ب.ظ http://www.roshanak-ar.blogfa.com

من که امیدوارم هنوز هستند عشقای که حتی

بهتر از لیلی ومجنونن

حسرت پرواز شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:06 ب.ظ http://kabousebaran.blogfa.com/

سلام خدمت شما و همه دوستان عزیز
قبل از هرچیزخدمت شما عرض کنم که یک خط از نوشته من رو جا گذاشتید و فکر میکنم اینطوری یکمی نوشته من ناقص میشه البته ببخشید که اینو گفتم اما فکر میکنم اگه مطلب کامل نوشته میشد منظور من برای خواننده روشنتر بود
شمالطف کردید و نظر خودتون رو در مورد نوشته من تو وبلاگم نوشتید و من همونجا منظورم از نوشتن این متن رو توضیح دادم که فکر کردم بهتره همونها رو اینجا کپی کنم . باز هم ازتوجه شما و نظر همه دوستان به خط خطی های حسرت پرواز ممنونم


حس سبز:
سلام دوست من.
قبول ندارم!
ترس از اتمام عشق یا شکست عشقی یا خیانت و ... نباید باعث شه اون رو ببوسیم و بذاریم کنار!

حسرت پرواز :
سلام داداش خوش اومدی
منظور من از تنها بودن و تنها موندن هیچکدوم از اینهایی نبود که شما نام بردی . آدم میتونه عاشق باشه حتی اگر تنها باشه قبول نداری ؟
دلیل چیزی که حس تنهایی و تنها موندن رو در تو به وجود میاره شکست و پایان و خیانت نیست .دلیلش اینه که کسی تو و حرفاتو درک نمیکنه و این واسه من معنی غربت میده .گفتم که غریبی بد دردیه .

سلام دوست من.
در رابطه با حذف بخشی از نوشته ت رسما عذرخواهی می کنم.فک کنم وقتی داشتم فاصله ی بین نوشته ها رو حذف می کردم این اشتباه رخ داد.ببین الان کامله!
اما در رابطه با این اپ:
نظرم توی وبت رو نذاشتم که این جا کامل ترش رو بذارم.و نظرت زیر نظرم رو نذاشتم که این جا کامل ترش رو بنا به دعوتم ازت واسم بذاری.می دونم منظورت از اپت چیز دیگه ای بود.منم اشاره کردم:
"و جواب من(البته همین ابتدا بگم که بعدا این دوست عزیز توضیح داد
که منظورش این برداشت من نبوده.اما من با اجازه ی خودش بر همین اصل اون رو این جا می ذارم تا نظرات دوستان رو جویا بشم.)
"
ممنون که اجازه دادی متنت و نظرات ناشی از اون با دوستان قسمت شه.

فرهاد یکشنبه 19 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:57 ق.ظ http://begou.blogfa.com/



سلام

من فکر می کنم این روزا عشق پاک پیداکردن یک به هزاره

نجوا یکشنبه 19 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 07:20 ق.ظ http://nnaajjvvaa.blogfa.com

سلام دوست عزیز
مطلب با موضوع بسیار خوبی رو برا مطالعه گذاشتی

تنهایی تا زمانی که دروغ بر عقول و رفتار ها حکومت میکنه تو غربت میمونه و عشق هم تو انتظار!!!!

همیشه ادما دنبال جدایی از تنهایی هستند اما هیچ کس توان و جرعت این جدایی رو نداره اونهایی هم به ظاهر این جرعتو دارن فقط دارن ریسک میکنند همین.....

به نظرم غربت عشق و حصار تنهایی کبری ایست تا زمانی که صداقت باشد و عدل.....

موفق باشید

زیبا یکشنبه 19 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:30 ق.ظ

دلتنگ که باشی آدم دیگری میشوی.

خشن تر , عصبی تر , کلافه تر , تلخ تر …!!!

و جالب تر اینکه با اطراف هم کاری نداری!

همه اش را نگه میداری…

و دقیقا سرهمان کسی خالی میکنی که دلتنگ اش

هستی
سلام خوب بود بازم مث همیشه

Eh3an یکشنبه 19 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:28 ب.ظ http://gisou19.blogfa.com

خدایا ....
دلم مرهمی می خواهد از جنس خودت !
نزدیـــک ؛
بی خطــــر ،
بخشــــنده ....
...
بی منّـــــــــــــــــت ... !!!...

حنان22 یکشنبه 19 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:35 ب.ظ http://daryayebikaran22blogfa.com

سلام
راسنش من ی کم گیج شدم...

افسون یکشنبه 19 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:21 ب.ظ http://asemunemahtabi1.blogsky.com

سلام حس سبز خوبی

متن جالبی بود ممنون ازتون
راستش من همیشه میمونم چی بگم چی نظر بدم

خب یه وقتایی هست که ادم دوست داره عاشق بمونه یه وقتایی هم هست چون قبلا تجربه تلخی داشته دوست داره تنها بمونه
یه وقتاییم هست بازم تجربه تلخ داره ولی باز دوست داره عاشق باشه یا تنها نباشه
بستگی به خودت و حال روحیت داره دیگه
اما تنهاییم خوبه یه وقتایی خوبه خودت با خودت تنها باشی

ی دوس دوشنبه 20 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:29 ق.ظ

سلام
ممنون ازین پست زیبا
خیلی جالب بود
این ترسی ک تو ی سری از موارد برامون پیش میاد تو زندگی خعلی مشکل ساز میشه
بضی وختا هم از خودخواهیمون سرچشمه میگیره
برای اینکه خودمونو راحت کنیم از هرگونه موارد منفی ک احتمال اتفاق افتادنش تو زندگیمون کمه ،واردش نشده و ترجیح میدیم ک درد تنهایی رو ب جون خریده و تو هیچ دردسری نیفتیم
اینجور زندگی رو ک همه چش بسته هم تا تهش میرن
تازه قرار نیس ک همه چی توی این دنیا گل و بلبل باشه
بضی اوقات تنها بودن ارزشش خیلی بیشتر ازینه ک با ی سری از افراد حتی همکلام بشی ولی این قضیه نباید تو همه چی این شکلی باشه و ی جورایی اپیدمیش کرد تو همه ی مسائل.
هنر اینه ک تو سختیا و مشکلات بتونیم گلیممون رو از آب بکشیم بیرون
عشق و مسائل مربوط بهش هم همین شکلیه
باید ب خودمون جرات اینو بدیم ک وارد زندگیمون بشه و نهایت تلاشمون رو هم واسه حفظش داشته باشیم(نه ب هر قیمتی ولی سعیمون رو در نگه داشتنش بکنیم)
ی چی دیگه هم ک هس اینه ک ما صبرو تحملمون نسبت ب گذشته خیلی کم شده .
واسه همونه ک اعصابمون ب قول معروف نمیکشه ک احیانا تو زندگی اگه مشکلی هم باشه با گذشت و اینا حلش کنیم...

اعظم سبحانی سه‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:16 ب.ظ http://13141abcd.blogfa.com

سلام

انسان موجودی اچتماعی است ؛ و بدون وجود دیگرا ن ؛ نه کامل میشود ! و نه میتواند زندگی کند !

حس خوبه دوست داشتن ؛ و دوست داشتنی بودن ؛ بر میگردد به فطرت انسان ! نباید بخاطر وجود عده ای قلیل که ذاتشیطانیشان ! بر ذات فرشته خویی شان ! غلبه کرده ؛ ما نیاز فطری خود را سرکوب کنیم ؛ قرار نیست که همه خائن باشند ! یا دروغ گو ! به نظر من ابراز کردن این مسئله توهین به اشرف مخلوقات ( انسان ) است !

اگر ما مدعی وفاداری و پایبندی به قول و قرار هستیم باید آستین بالا زده و با عشقی پاک شروع کنیم ؛ که چه بسا الگوی مناسبی باشیم برای انسان های . . .

موفق باشید .

محسن نژاد چهارشنبه 22 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:23 ق.ظ http://payame2.blogfa.com

سلام
انسان زندگی گروهی و اجتماعی دارد هیچگاه نمی تواند تنها باشد . اما علت اینکه همه فکر می کنیم تنها هستیم برای اینکه نیمه گمشده ای داریم که آن را نمی یابیم .
زمانی که آفریده شدیم خدا از روح خود در ما دمیده است یک بعد جسمانی و یک بعد معنویی است که این دو بعد گاهی با هم کنار نمی اید بعد معنویی دنبال نیمه گمشده خود است که اشتباها بعد جسمانی آن را در زمین خاکی جستجو می کند در صورتی که نیمه گمشده ما از عالم ملکوتی است . به همین دلیل بعد از ازدواج و تشکیل خانواده خود را تنها می یابیم ما در جمع هستیم اما تنها.

montazer چهارشنبه 22 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 07:08 ق.ظ http://montazer65.blogsky.com

سلام
صد البته که ورود به وادی عشق نیاز به بصیرت داره
ممنون که سر زدی دوست عزیز

helia چهارشنبه 22 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:30 ب.ظ http://15setareh.blogfa.com

گلی از شاخه اگر می چینیم ، برگ برگش نکنیم و به بادش ندهیم
لااقل لای کتاب دلمان بگذاریم و شبی چند از آن را هی بخوانیم
و ببوسیم و معطر بشویم ، شاید از باغچه ی کوچک اندیشه یمان گل روید
...................

makita پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:23 ب.ظ http://www.iammakita.mihanblog.com

چرا من هروقت میرسم دیرشده؟

هنرمندکوچک پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:52 ب.ظ http://www.honarmandekoochak.blogfa.com

سلام دوست عزیز
ببخشید دیر سرزدم شرمنده مثل همیشه کامپیوتر خراب
اما اومدم بگم آپمرمزم دارهLOVEتولد همسرم می خواستم شمارو دعوت کنم
راستی در این مورد خوب امروزه عشقی نیست که بخوایم بترسیم شروع کنیم یا نترسیم...
درواقع به قول پیامبر گرامیمون بدعت به وجود اومده وکسی هم کاری نمی کنهیعنی نه پسرها دوست دارن ازدواج کنن نه دخترها حالا چرا فقط یه خاطر اینکه آدادیشون دردوران مجردی
ترجیح نمیدن با دوران سختی های متاهلی حرف پسرها ایه که چرا بریم ازدواج کنیم با زنی که همش نق میزنه همش دوست داره ولخرجی کنه وچرا بعدش بچه بیاریمو خودمون رو گرفتار کنیم العان راحتیم پولمونم بابامون میده تازه دوست دخترم که داریم دخترا هم همین فکرو می کنن درنتیجه کسی دراین دوره علاقه به ازدواج نداره البته هستن کسانی که علاقه ای به ازدواج وتشکیل زندگی دارن ولی متاسفانه از نظر مالی ضعیفن ونمیتونن خرج زندگیشون رو دربیارن برای همین قدمی برای ازدواج برنمیدارن وکسی هم دستشونرو نمی گیره خلاصه مشکل خیلی چیزهاست گلم وگرنه کسی که عاشق باشه مثل فرهاد کوه رو می کنه وکسی که مثل مجنون باشه سربه بیابونم میزاره ولی العان همه تنبلن حتی به دنبال کار مفیدم نمیرن چه برسه این کارهارو بکنن
راستی ممنون که باخبرم کردی امیدوارم این نظری که داده باشم خوب ومفید بوده باشه

آرتمیس جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:30 ب.ظ http://samakeayyar.blogfa.com


درود دوست من...

درسته برای شروع یک زندگی جدید نباید کورکورانه و بدون شناخت اقدام کرد مخصوصا در این زمان .
چون حتی اگه عشقی مانند شیرین و فرهاد یا لیلی و مجنون پیدا نشه...
(که به نظر من در این دوره و زمانه کمتر از این عشقها میبینیم!!!!!)
باز هم نباید زندگی رو به تنهایی گذروند .با آزادی که در این دوران دختران و پسران دارند میتوانند لااقل برای زندگی آیندۀ خودشان برنامه ریزی کنند و شناخت بیشتری در روابطشان نسبت به هم دیگه پیدا کنند ....
امید که تمام جوانان در زندگی هایشان موفق باشند

parisa جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:43 ب.ظ http://www.zire0.persianblog.ir

راستش منم با یه گوشه نشستن هم مخالفم هم موافق .
مخالفم چون که تو عصر تکنولوژی پیدا کردن عشق شیرین و فرهاد خیلی سخته و محتاج جست و جوی زیاده
و
موافقم برای اینکه از دست رو دست گذاشتن و عزلت نشین شدن خیلی بهتره حداقل تو گشتن تجربه هایی پیدا می کنیم و می تونیم به دیگران کمک کنیم اما اگر هم نشه همون بهتر که تو کتابا بمونه

سپیده شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 04:11 ب.ظ http://bar0on.blogsky.com

حرفهایم را تـعـبـیر می کنی ...سـکوتم را تــفسیر ... دیـــروزم را فــراموش ...فــــردایم را پیـشگوئی
...بــه نبودنــم مشکوکی...
در بــودنم مـــردد...از هیچ گــلایه می ســازی
...از همه چیز بــهانـه...
من کجـای این نمایشم...؟

حسرت پرواز سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:08 ق.ظ http://kabousebaran.blogfa.com/

سلامی‌ مجدد به شما دوست عزیزم و همه دوستان که لطف کردند و نظرشون رو گفتند .

جهت توضیح در مورد چیزی که نوشتم خدمت بعضی‌ از دوستان عرض می‌کنم که مقصود نوشته من ، در مورد ازدواج نبود و فقط در مورد غریب ماندن خود عشق در دنیایی پر از ادعا و همچنین درک نکردن و درک نشدن بود.

ضمنا تشکر ویژه می‌کنم از سپیده عزیز که با شعر قشنگی که نوشتند به زیبایی نوشته منو تکمیل کردند

رها سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:35 ب.ظ http://faryadebigonah.blogfa.com

دلم می خواهد نامت را صدا کنم !
یک طور دیگر!
جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد !
یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم !
دلم می خواهد نامت را صدا کنم !
یک طور که دلت قرص شود که من هستم ,

یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ، تو هم هستی …!




سلام دوست عزیز
مرسی خبردادید....

کاملا قبول دارم.......


شادباشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد