برق لب هایت
فصل آغاز را
این نیاز به هزاران نیرنگ,خفته را
این عطش دوباره ما شدن را
جان دوباره می دهد.
بوسه های اولین دیدار,
رژه ی هر روزه ی افکار من!
این آمدنت را ...!
آه ...!
فصل آغاز ...!
دور شو بانو;
نفس های به شماره افتاده را
چه به نوش دارو؟!
حس سبز
*از نقد شدن-حتی بی رحمانه- استقبال می کنم!
*در مورد مطلب "ما هیچ,ما نگاه..." حتما نظر بذارید.
ای خوش آن شبها که با افسانه میلی داشتی

درد دل مـی گـفـتم و افـسـانه مـی پـنـداشتی
سلام ؛ زیبا بود .
salam .
kheyli khob bood !!
.........`....%%%.
......`,%%%%%%` ........(¯`°v°´¯)
.....`,%%;,%,%%% .........(_.^._)
..,%%; %%% %%%
...`%/% %//%%%_%
..%(%%, %% %/; %%
..%_ %%.%/%__/%%
..,%% / %%;%%
.............`| /
...............|(.___;@@;.,..;@@;
...............|.| __@@@.;@@@;
...............|.|____ |/_____ |/___
bodo beya apam !!.
نمی دانم چه می خواهم خدایا ، به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته من ، چرا افسرده است این قلب پرسوز
ز جمع آشنایان می گریزم ، به کنجی می خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگیها ، به بیمار دل خود می دهم گوش
گریزانم از این مردم که با من، به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت ، به دامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم که تا شعرم شنیدند ، برویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در خلوت نشستند ، مرا دیوانه ای بدنام گفتند
دل من ای دل دیوانه من ، که می سوزی از این بیگانگی ها
مکن دیگر ز دست غیر فریاد ، خدا را بس کن این دیوانگی ها
از فروغ فرخ زاد
نمی دانم چه می خواهم خدایا ، به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته من ، چرا افسرده است این قلب پرسوز
ز جمع آشنایان می گریزم ، به کنجی می خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگیها ، به بیمار دل خود می دهم گوش
گریزانم از این مردم که با من، به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت ، به دامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم که تا شعرم شنیدند ، برویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در خلوت نشستند ، مرا دیوانه ای بدنام گفتند
دل من ای دل دیوانه من ، که می سوزی از این بیگانگی ها
مکن دیگر ز دست غیر فریاد ، خدا را بس کن این دیوانگی ها
از فروغ فرخ زاد
دور شو؟!!!
سلام
شما دعوتید به خوانش شب و روز
سلام. وبلاگ سینوهه را جهت مطالعه در سیستم سیو کنید
سلام

مثه همیشه عالی و لاولی بود
موفق باشی دوست عزیز
سلام حس سبز عزیز

دربارهء این پستتان شعر زیبا اما غمگین بود و یه پیشنهاد:
لطفا موضوعاتی که به تبادل نظر منجر می شود بیشتر بگذارید تا بعضی ها مثل من بدانند که چه نظری بگذارند. من در مورد شعرهایی این چنینی مثل این پست شما جز خوب یا بد گفتن نظر دیگری ندارم.
در ضمن به روزم اگر تشریف بیارید و کمی در این پستم تفریح کنید ونظر هم یادتون نره [خجالت] مرا کلی خوشحال خواهید کرد.[گل]
موفق و سلامت باشید.[گل]
ولی از این بیشتر لذت بردم
درود دوستم
امید دارم سالی پر از جوانه های امید رو شروع کرده باشی
از وجودم مایه گذاشتم
منتظر نگاه سبزت هستم
حس بودنت زیباست [گل]
گفتمش آغاز درد عشق چیست؟
گفت آغازش سراسر بندگیست
گفتمش پایان آن را هم بگو گفت پایانش همه شرمندگیست
گفتمش درمان دردم را بگو گفت درمانی ندارد، بی دواست
گفتمش یک اندکی تسکین آن گفت تسکینش همه سوز و فناست .
زیبا بود .
نه، قشنگ بود
روح عاشقانه و شاعرانهای دارید