گریستم،اشک تنها تسلی بخش من
و لب فرو بستم،بی هیچ شکوه ای
روحم غرق در سیاهی اندوه
و پنهان در ژرفنای شادمانی تلخ خود
ادامه مطلب ...آنکس که با هیولا پنجه در پنجه میکند باید بپاید که در این میان
خود به هیولا بدل نشود.اگر دیرزمانی در مغاکی چشم بدوزی،آن
مغاک نیز لاجرم در تو چشم میدوزد... .
فریدریش نیچه
*برای دونستن بیشتر از نیچه,اینجا کلیک کنین. <><>
ادامه مطلب ...پاره های باد
تکه ای از بوی تو را
به تقویمی می رسانند
که خطوط این سرزمین را ورق زده است.
و من
برای بوئیدن خطی از تو
روزهای بسیاری را پاره می کنم.
روزبه سوهانی
*در مورد مطلب "دادا فحش بده!..." حتما نظر بذارید.
حرف هایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هرکسی به اندازه ی حرف
هایی است که برای نگفتن دارد .و کتاب هایی نیز هست برای ننوشتن,و
من اکنون رسیده ام به آغاز چنین کتابی که باید قلم را بشکنم و دفتر را
پاره کنم و جلدش را به صاحبش پس دهم و خود به کلبه ی بی در و پنجره
ادامه مطلب ...پاییز آمدهاست،
دلم را به سرپناهی بپوشان
با سایهی درختی
یا چه بهتر،
سایهی خودت!
نیکیتا استانسکو
*در مورد مطلب "دادا فحش بده!..." حتما نظر بذارید.
سلام دوستان من.همچون جمعه های گذشته,با مطلبی که
نیاز به همکاری شما عزیزان داره در خدمتم.جمعه ی آینده نظرات
شما دوستان,در مورد این مطلب,در وب حس سبز انعکاس خواهد
یافت.ابتدا ذکر چند نکته:
ادامه مطلب ...I STILL remember the world
From the eyes of a child
هنوز دنیایی را که از منظر یک کودک می دیدم را بیاد دارم
Slowly those feelings
Were clouded by what I know now
و حال آن احساسات کم کم بخاطر چیزهایی که هم اکنون می دانم
تیره شده اند
Where has my heart gone?
قلبم کجا رفته است
An uneven trade for the real world
تجارتی نا برابر با دنیایی واقعی
Oh I, I want to go back to
زندگی مان را چون خانه ای برای کسی می سازیم،و هنگامی که می توانیم او را سرانجام در آن جای دهیم نمی آید،سپس برایمان می میرد و خود زندانی جایی می شویم که تنها برای او بود!
مارسل پروست
در جستجوی زمان از دست رفته
در بی کران دشت
در نیمه های شب
جز من که با خیال تو می گشتم
جز من که در کنار تو ،می سوختم غریب!
ادامه مطلب ...ای عزیز!
راست می گویم.
من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده ام.
قلمم را دیده ام چنان که گویی بخشی از دست راست من است؛
ادامه مطلب ...آنها – نگهبانان- هم مانند گروگانها به عیسی مسیح و مریم مقدس
متوسل میشدند،هر روز دعا می خواندند و حمایت و آمرزش
می طلبیدند،نذر میکردند و صدقه می دادند تا قدیسان،آنها را در
انجام هر نوع جنایتی موفق گردانند.
گابریل گارسیا مارکز
گزارش یک آدم ربایی
*برای دونستن بیشتر از مارکز,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...سلام دوستان من.چون جمعه های گذشته,با انعکاس نظرات شما عزیزان
,در مورد مطلب "ما هیچ,ما نگاه!...",در خدمتم.
ابتدا متن نوشته ی من:
و این هم نظرات شما دوستان:
:برنده ی جایزه ی گرمی(اسکار موسیقی) 2011
I heard that your settled down
شنیدم که یه جایی رو واسه موندن پیدا کردی
That you found a girl and your married now
اینکه با دختری آشنا شدی و حالا دیگه با هم ازدواج کردین
ادامه مطلب ...برق لب هایت
فصل آغاز را
این نیاز به هزاران نیرنگ,خفته را
این عطش دوباره ما شدن را
جان دوباره می دهد.
بوسه های اولین دیدار,
رژه ی هر روزه ی افکار من!
این آمدنت را ...!
آه ...!
فصل آغاز ...!
دور شو بانو;
نفس های به شماره افتاده را
چه به نوش دارو؟!
حس سبز
*از نقد شدن-حتی بی رحمانه- استقبال می کنم!
*در مورد مطلب "ما هیچ,ما نگاه..." حتما نظر بذارید.
خموش باش قلب من,
که فضا صدای تو را نمی شنود.
خموش باش قلب من,
که اثیر,از ماتم و سوگ سنگین است
ادامه مطلب ...مهرجویی و سینمایش همچنان در مسیر جسارت حرکت میکنند؛با
دغدغه هایی که کمترین وجهشان حرف از اخلاق است.حرف از
کاستیهایی که در ظاهر آنچنان لوث و پیش پا افتاده ولی در نهان
آنقدر عمیق و ویرانگرند که کمتر کسی جرأتِ پرداختن بهشان، آنهم
ادامه مطلب ...به یاد داشته باش که یک مرد،عشق را پاس میدارد،یک مرد هر
چه را که میتواند به قربان گاهِ عشق میآورد،آن چه فدا کردنی
ست فدا میکند،آن چه شکستنی ست میشکند و آن چه را
تحمل سوز است تحمل میکند،اما هرگز به منزل گاهِ دوست
ادامه مطلب ...همین بس که نی لبکی بنوازم
تا هزار نی لبک به فغان آید از توفان ها
و فراموش شود زوزه ی گرگان خیالی
که سراسر رویاهامان را
ادامه مطلب ...کسی که با جدیت در میدان عشق حاضر می شود,با هدف معینی سوال می پرسد,با آرامش صحبت می کند,با خونسردی جواب می دهد و وقتی حرفی برای گفتن ندارد سکوت می کند,حتما خصوصیات یک دوست خوب را داراست.
دیل ادواردز
هفت خوان زندگی
*در مورد مطلب "ما هیچ,ما نگاه" حتما نظر بذارید.
*امیدوارم این تعطیلات به همه ی شما عزیزان حسابی چسبیده باشه!
همچون زنانی که برمیگردند
کوزه به سر،کوزه به دوش
از غیبت کنار چشمه
لبریز از هم
از شوهران و از پسران همسایه هاشان
لبریز از خویش