قلب بزرگ که بود،
آن خورشید
که در آن ظلمات دور
شکست و شکسته زنده ماند!
ادامه مطلب ...نازی:بیا زیر چتر من که بارون خیست نکنه
می گم که خلی قشنگه که بشر تونسته آتیشو کشف بکنه
و قشنگتر اینه که
یادگرفته گوجه را
ادامه مطلب ...در جسم بشری من
ابدیت تکرار میشود!
به شادی میلاد یک حباب
!و غم ترکیدن حبابی دیگر
حسین پناهی
*برای دونستن بیشتر از حسین پناهی,اینجا کلیک کنید.
ادامه مطلب ...عابد کنار برکه نشست
دست هایش در آب بود که دید
آنسوی برکه
زنی گلوبندش را به نمایش گذاشته است
ادامه مطلب ...برای اعتراف به کلیسا می روم
رو در روی علف های روییده بر دیواره کهنه می ایستم
و همه ی گناهان خود را اعتراف می کنم
بخشیده خواهم شد به یقین
ادامه مطلب ...چه گونه چشم بر هم بنهند اسبهای خسته یی که ،
اسطبلشان را بر روی گسل ساخته اند ؟
چگونه بخوابم ؟
چه گونه می شود خوابید ؟
ادامه مطلب ...ما بدهکاریم
به کسانی که صمیمانه ز ما پرسیدند
معذرت می خواهم چندم مرداد است؟
و نگفتیم
ادامه مطلب ...قلب بزرگ که بود،
آن خورشید
که در آن ظلمات دور
شکست و شکسته زنده ماند!
ادامه مطلب ...به آتش نگاهش اعتماد نکن!
لمس نکن!
به جهتی بگریز که بادها خالی از عطر اویند!
به سرزمینی بی رنگ,
ادامه مطلب ...به ساعت نگاه میکنم
حدود سه نصف شب است
چشم میبندم که مبادا
چشمانت را از یاد برده باشم!
حسین پناهی
*برای دونستن بیشتر از حسین پناهی,اینجا کلیک کنید.