تو چه دانی که پسِ هر نگهِ ساده ی من...
چه جنونی
چه نیازی،
چه غمی ست؟
مهدی اخوان ثالث
*برای دونستن بیشتر از اخوان,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...دیگر اکنون دیری و دوری ست
کاین پریشان مرد،
این پریشانِ پریشانگرد،
در پس زانوی حیرت مانده،خاموش است.
مهدی اخوان ثالث
*برای دونستن بیشتر از اخوان,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...به دیدارم بیا هر شب، در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها
ادامه مطلب ...قاصدک
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا
که تو را منتظرند.
مهدی اخوان ثالث
*برای دونستن بیشتر از اخوان,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...با همین چشم،همین دل
دلم دید و چشمم میگوید
آن قدر که زیبایی رنگارنگ است،هیچ چیز نیست
زیرا همه چیز زیباست،
ادامه مطلب ...دیگر اکنون دیری و دوری ست
کاین پریشان مرد،
این پریشانِ پریشانگرد،
در پس زانوی حیرت مانده،خاموش است.
مهدی اخوان ثالث
*برای دونستن بیشتر از اخوان,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر،درها بسته،سرها در گریبان،دستها پنهان
نفسها ابر،دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
ادامه مطلب ...یک روزی که خوشحال تر بودم
نذرم را ادا می کنم
تا روزهایی مثل حالا
که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
ادامه مطلب ...لحظه ی دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام,مستم
باز می لرزد,دلم,دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های!نخراشی به غفلت گونه ام را,تیغ
ادامه مطلب ...