کتابی،خلوتی،شعری،سکوتی
مرا مستی و سکر زندگانی است
چه غم گر در بهشتی ره ندارم
که در قلبم بهشتی جاودانی است
فروغ فرخزاد
*برای دونستن بیشتر از فروغ,اینجا کلیک کنین.
*فک کنم اول راهنمایی بود(اگه دقت کرده باشین اکثر توضیحاتم بر می
گرده به اول راهنمایی!من در این سال برای بار دوم متولد شدم!),تولدم
بود و دوست بسیار عزیزی کارت پستالی بهم هدیه داد که این شعر بر
اون نقش بسته بود.انقد عاشق این شعر شدم که همون روز رفتم و
کتابی از فروغ خریدم.کتابی از دست فروش های خیابون!نام کتاب,
عصیان بود.
*بعدها دبیر ادبیاتی داشتم که گفت:همیشه پسرا عاشق سهراب می
شن و دخترا عاشق فروغ!و من گند زدم به تئوری استاد!
*فروغ رو دوست دارم.این بی پروایی و این عشق عریانش رو کم تر تو
شاعرای دیگه دیدم.
*در مورد مطلب "من چه جوری به دنیا اومدم؟!..." حتما نظر بذارین.
سلام
از حضور شما ونظر زیبایتان در داستان عشق بی نهایت سپاسگذارم
میـدونی بن بست زنـدگی کـجـاست ؟
جــایــی کـه
نـه حـــق خــواسـتن داری
نـه تــوانــایـی فـــرامــوش کـــردن
حالا که دست هایت چتر نمی شوند
حالا که نگاهت ستاره نمی بارد
حالا که خانه ای برای ما شدن نداریم
از کاغذ شعرهایم اتاقی می سازم
تا آوار تنهایی بر سرت نریزد
و آرامش خیالت ، خیس اشک هایم نشود...!
فروغ !من عاشقشم...
آپم
پاییز
از چهره طبیعت افسونکار
بر بسته ام دو چشم پر از غم را
تا ننگرد نگاه تب آلودم
این جلوه های حسرت و ماتم را
پاییز ای مسافر خاک آلوده
در دامنت چه چیز نهان داری
جز برگهای مرده و خشکیده
دیگر چه ثروتی به جهان داری
جز غم چه میدهد به دل شاعر
سنگین غروب تیره و خاموشت ؟
جز سردی و ملال چه میبخشد
بر جان دردمند من آغوشت ؟
در دامن سکوت غم افزایت
اندوه خفته می دهد آزارم
آن آرزوی گمشده می رقصد
در پرده های مبهم پندارم
پاییز ای سرود خیال انگیز
پاییز ای ترانه محنت بار
پاییز ای تبسم افسرده
بر چهره طبیعت افسونکار
فروغ فرخزاد
سلـام
خوبـی ؟
ممنون که از فروغ پست گذاشتی
با افتخار دعوتید
چرا اون زیباییو که من قبلا تو پستاتون میدیدم دیگه نمیبینم؟؟
با این حال هر روز میام
سلام دوست من.


چرا من این هر روز اومدن رو نمی بینم؟!
دلیلش رو نمی دونم!تا حالا دوست دیگه ای به این موضوع اشاره نکرده بود!شاید پائیز!شاید شرایط این روزای من!شاید ...!شایدم این وب دلت رو زده!
نمی دونم!