انگشتانش کلاویه های سرد پیانو را لمس می کرد,روح زندگی در او
زلال و جاری بود.اما او چیزی نمی شنید.اشاره ی اول و سکوت,اشاره ی
دوم و سکوت,اشاره ی سوم و ... زندگی همچنان امیدوار در دوستان او
جریان داشت,اما باز هم سکوت بود و سکوت.آن قدر این سکوت ها را تکرار
کرد تا تمام دنیا را طنین او فرا گرفت.
ماهنامه ی موفقیت
*برای خوندن ماهنامه ی موفقیت,اینجا کلیک کنین.
*دور زمانی,یکی از خواننده های پروپاقرصش بودم!
*خیلی خیلی کم پیش اومده که بخوام ماهنامه ای رو اصرار به خوندنش
کنم!
*ارزشش رو داره!خوندنش رو می گم!
*تو زندگی من بی تاثیر نبود!
*سعی می کنم بیشتر ازش بذارم.
دلمــان خـوش اســت که می نویســیم
و دیگــران می خـواننــد
و عــده ای می گـوینــد
آه چـه زیبــا و بعضــی اشـک می ریــزند
و بعضــی مـی خنــدنـد
دلمــان خـوش اســت
به لــذت هــای کــوتـاه
به دروغ هــایی که از راســت
بـودن قشنــگ تـرند
به اینکــه کســی برایمــان دل بســوزاند
یـا کســی عاشقمــان شــود
با شــاخه گلی دل می بنــدیـم
و با جملــه ای دل می کــنیم
دلمــان خـوش می شــود
به بـرآوردن خـواهشــی و چشــیدن لـذتـی
و وقــتی چیـــزی مـطابـق مــیل مــا نبــود
چقـــدر راحـت لگـــد می زنیـــم
و چــه ســــاده می شـکــنیم
همــــه چیـــز را...
من از طریق یکی از دوستای خوابگاه با این مجله آشنا شدم.وچه آشنایی خوبی هم بود.