زمان هیچ تغییری در عشق من به وجود نخواهد آورد,زیرا که این
عشقی نیست آنچنان که یک عشق باید باشد... .تو در من جایی
مخصوص پیدا می کنی که قبلا بوسیله ی هیچکس دیگری اشغال
نشده بود.اگر تو نباشی،آنجا خالی می ماند...
گوستاو فلوبر
نوشتن مادام بواری
*برای دونستن بیشتر از گوستاو,اینجا کلیک کنین.
*این متن,بخشی از نامه ی گوستاو به معشوقه ش لوئیز بود.
*وقتی می خوندمش ناخوداگاه یاد زنبق دره ی دوبالزاک افتادم.الان
که زندگی نامه ش تو ویکی پدیا رو خوندم,دیدم اشاره کرده به همین
الهام گرفتنش از آثار دوبالزاک!
*عاشقانه های این چنینی رو خیلی دوس دارم.
*البته زنبق دره ی دوبالزاک یه چیز دیگه ست!
سلام
از حضور ونظر زیبای شما در داستان زوزه باد بی نهایت سپاسگذارم
نباید شیشه را با سنـــــــــگ بازی داد !
نباید مست را در حال ِ مستــــــی . . .
دست ِ قاضـــــــــی داد !
نباید بی تفاوت !
چتر ماتـــــــــــــــــم را . . .
به دست ِ خیــــــــــــــــس باران داد !
کبوترها که جز پرواز ، آزادی نمی خواهند !
نباید در حصار میـــــــــــــله ها
با دانه ی گنــــــدم . . . به او تعلیم مانـــــــــــدن داد
خیلی خوب بود
می دونی چیه رفیق!؟
حکایت زندگی ما شده مث "دکمۀ پیراهنِ"
اولی رو که اشتباه بستی تا آخرش اشتباه می ری .
بدبختی اینه که زمانی به اشتباهت پی می بری که رسیدی به آخرش...
:: نوشتی از نوشت های مردتنهایی
با تو نیستــم
بدان و مطمئن باش که برای دلم می نویسم
.
.
.
خوبم " امیدوارم خوب باشی " !
یادت هست (؟) روز دیدار ..
جملاتی در گلویم ردیف شده است که برایت آشناست
نترس از تنهایی
آری با توام ، نترســــ ـو تلاش کن
تلاش برای شروعــی دگــر
دلم برایت تنگــ ــــست و دل تو ( .. ) می دانم
راحت باش و فقط باور داشته باش من خوبـــــم (!)
خیلی زیبا بود گلم
kheilyyyyy sade o bi pava az eshgh mige.man ke asheghesh shodam
دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود
تو در کنار من بشینی؟..... محال بود
هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود
چشمان مهربان تو پاک و زلال بود
پاییز بود و کوچه ای و تک مسافری
با تو چقدر کوچه ی ما بی مثال بود
نشنید لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشم های تو محتاج بال بود
سیب درخت بی ثمر آرزوی من
یک عمر مانده بود ولی کال کال بود
گفتم کمی بمان به خدا دوست دارمت
گفتی مجال نیست ولیکن مجال بود
یک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
چیزی شبیه جام بلور دلی غریب
حالا شکست وای صدای وصال بود
شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه با خیال تو بودم حلال بود