زندگی،
ای زندگی!
عنکبوت سیری را می مانی
که به یمن عادت دیرینه,
پروانه های بی دلیل را در نور وسوسه تور می کنی!
حسین پناهی
*برای دونستن بیشتر از حسین پناهی,اینجا کلیک کنید.
*شعر خیلی خیلی تکراریه!می دونم!ولی به سالگرد 28 مرداد,و
اون کودتای ننگین می خوره!
*اشعار حسین پناهی,در نگاه اول شاید به شدت ساده و چه
بسا سطحی به نظر بیاد!ولی وقتی تکرار و تکرار و تکرار کنی
خوندنش رو,می بینی که سخت در اشتباهی و چه بسا کم
بیاری تو فهمشون!
*تو وبلاگی اینو به نقل از مرحوم پناهی خوندم:بعد از مرگم مردم
من را خواهند شناخت!
*در مورد مطلب "ثابت کن!..." حتما نظر بذارین.مرسی.
تو به آیینه
نه
آیینه به تو ، خیره شده است
تو اگر خنده کنی ، او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا ، که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت ، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف
بسته های فردا ، همه ای کاش ای کاش
ظرف این لحظه ، ولیکن خالی است
ساحت سینه ، پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید ، در این سینه بر او باز مکن
تا خدا ، یک رگ گردن باقی است
تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده
این همه نفی
درد جان فرسای دگردیسی جهان است
بر جان هنر،
تا از کرم کور بی دست و پا
پروانه ای بسازد
هزار رنگ!