ای روح ِ مسکین ِ من
که در کمند ِ این جسم ِ گناه آلود اسیر آمده ای
و سپاهیان ِ طغیان گر ِ نفس، تو را در بند کشیده اند!
چرا خویش را از درون می کاهی و در تنگدستی و حرمان به سر می بری
و دیوارهای برون را به رنگ های نشاط انگیز و گرانبها آراسته ای؟
حیف است چنان خراجی هنگفت
بر چنین اجاره ای کوتاه، که از خانه ی تن کرده ای
آیا این تن را طعمه ی مار و مور نمی بینی
که هر چه بر آن بیفزایی، بر میراث ِ موران خواهد افزود؟
اگر پایان ِ قصه ی تن چنین است،
ای روح ِ من،
تو بر زیان ِ تن زیست کن؛
بگذار تا او بکاهد و از این کاستن بر گنج ِ درون ِ تو بیفزاید.
این ساعات ِ گذران را
که بر دریای سرمد کفی بیش نیست، بفروش
و بدین بهای اندک، اقلیم ِ ابد را به مـُلک ِ خویش در آور،
از درون سیر و برخوردار شو،
و بیش از این دیوار ِ بیرون را به زیب و فر میارای
و بدین سان مرگ ِ آدمی خوار را خوراک ِ خود ساز؛
که چون مرگ را در کام فرو بری،
دیگر هراس نیست و بیم ِ فنا نخواهد بود.
ویلیام شکسپیر
*برای دونستن بیشتر از شکسپیر,اینجا کلیک کنین.
*اشعار شکسپیر برای من خاص هستن و زیبا.
*رومئو و ژولیت!
*هملت!
*مکبث!
*بعد از فیلم شکسپیر عاشق,واقعا عاشق شکسپیر شدم!این فیلمو
حتما ببینین.