ای عزیز(نامه ی بیست و پنجم)...
عزیز من!
امروز که روز تولد توست،و صبح بسیار زود برخاستم تا باز بکوشم که در
نهایت تازگی و طراوت،نامه ی کوچکی را همراه شاخه گلی بر سر راه
تو بگذارم تا بدانی که عشق،کوه نیست تا زمان بتواند ذره ذره بسایدش
و بفرساید،ناگهان احساس کردم که دیگر واژه های کافی نامکرر برای
بیان احتیاج و محبتم به تو در اختیار ندارم...
ادامه مطلب ...پاییز!...
پاییز!
آغاز این سروده حزن انگیز
تسلیم برگ در برابر بادی که می وزد
و باغ
در سکوت شبی وهمناک
آه
حمید مصدق
*برای دونستن بیشتر از حمید مصدق,اینجا کلیک کنین.
هدیه یا تقاص(نظرات)؟!...
سلام دوستان من.چون جمعه های گذشته,با انعکاس نظرات شما عزیزان
,در مورد مطلب "من چه جوری به دنیا اومدم؟!...",در خدمتم.
ابتدا متن نوشته ی من:
و این هم نظرات شما دوستان:
ترجمه ی ترانه:WIDE AWAKE,ترانه ای از KATTY PERRY
I’m wide awake
من هوشیارم
I’m wide awake
من هوشیارم
I’m wide awake
من هوشیارم
Yeah, I was in the dark
ادامه مطلب ...
شور زندگی...
شما قدرت و توان آن را دارید که زندگی ای رضایت بخش و سرشار از
غنای روحی بیافرینید.شما توان آن را دارید که به زندگی خود معنا و
هدفی برتر ببخشید.این توان تنها در عشق و شور زندگی شما نهفته
است.جرات و شهامت آن را به خود راه دهید تا عشق و شور زندگی را
ادامه مطلب ...بارون...
بارون،کنار کوره راها
آبگیرای راکد دُرس می کنه
تو ناودونا آبگیرای روون را میندازه
شب که میشه،رو پشت بونامون
قصه های بریده بریده میگه
عاشق بارونم من.
لنگستون هیوز
*برای دونستن بیشتر از لنگستون,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...دو چیز...
در بیکرانه زندگی,دو چیز است که افسونم میکند:
آبی آسمان که میبینم و میدانم که نیست.
و خدایی که نمیبینم و میدانم که هست.
دکتر علی شریعتی
*برای دونستن بیشتر از دکتر,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...ستاره ها...
با من ستاره ها
نجواگران زمزمه ای عاشقانه اند
و مثل ماهیان طلایی شهاب ها
در برکه های ساکت چشمم
سرگرم پرفشانی تا هر کرانه اند.
منوچهر آتشی
*برای دونستن بیشتر از منوچهر آتشی,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...آئینه ی شکوه
لحظات باشکوه در هنر,کتاب ها,فیلم ها و رقص,بسیار خوشایند و
دلپذیرند,چرا که ما می توانیم خود را در آئینه ی این شکوه و جلال
نظاره کنیم.خریدن کتاب یا بلیط راه هایی است برای تحسین کردن و
آفرین گفتن,راهی برای بیان سپاسگزاری از کاری خوب.
ریچارد باخ
پلی به سوی جاودانگی
*برای دونستن بیشتر از ریچارد باخ,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...من عاشقم...
بیخوابی مرا رنجور کرده است
من عاشقم
و حقیقت عشق نیرومند است
ممکن است خسته باشم
اما هرگز نمیمیرم
من عاشقم.
جبران خلیل جبران
*برای دونستن بیشتر از جبران,اینجا کلیک کنید.
هدیه یا تقاص؟!...
سلام دوستان من.چون جمعه های گذشته,با مطلبی که نیاز به
همکاری شما عزیزان برای تکمیل شدن داره,در خدمتم.نظرات,جمعه
ی آینده,منعکس می شه.مطلبی که برای این هفته انتخاب کردم,
عنوانش هست:
هدیه یا تقاص؟!...
ادامه مطلب ...ترجمه ی ترانه:ONE MORE NIGHT,ترانه ای از MARON 5
You and I go hard, at each other like we going to war
زندگیمون سخته مثله جنگ میمونه
You and I go rough, we keep throwing things and slammin’ the door
تو و من با هم خشنیم به هم چیز پرت میکنیم و در رو محکم میکوبیم
You and I get so, damn dysfunctional we stopped keeping score
همو نفرین میکنیم و از کسب امتیاز دست برمیداریم
ادامه مطلب ...
ای عزیز(نامه ی بیست و چهارم)...
عزیز من،همیشه عزیز من!
این زمان گرفتاری هایمان خیلی زیاد است،و روز به روز هم ـ ظاهراً ـ
زیادتر می شود.با این همه،اگر مخالفتی نداشته باشی،خوب است که
جای کوچکی هم برای گریستن باز کنیم؛این طور در گرفتاری هایمان
غرق نشویم،و از یاد نبریم که قلب انسان،بدون گریستن،می پوسد؛و
انسان،بدون گریه،سنگ می شود.
ادامه مطلب ...خداحافظ...
تصمیم گرفت در هنگام عزیمت,تنها یک بار بگوید خداحافظ,تا اگر زمانی
این اندیشه از ذهنش گذشت که دیگر در آنجا نخواهد بود,رنج زیادی نبرد.
در واقع می خواست قلب خود را بفریبد.
پائولو کوئلیو
یازده دقیقه
*برای دونستن بیشتر از پائولو,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...تو اینجا هستی...
تو اینجا هستی،
و من هیچ ترسی ندارم
می دانم قلبم برای این خواهد تپید
ما برای همیشه باهم خواهیم بود
تو در قلب من در پناه خواهی بود
و قلب من برای تو خواهد تپید.
مارگوت بیگل
*برای دونستن بیشتر از مارگوت,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...چرا این قدر بزرگه؟!...
چند سال پیش با هایده و علی در فرودگاه مهر آباد منتظر صنم بودیم که
از پاریس بیاید.
او در کنسرواتوار پاریس درس می خواند.ویلن سل می نوازد.برای
تعطیلات به ایران می آمد.مردم با من خوش و بش می کردند،تا بالاخره
هواپیما نشست و مسافرین آمدند.
راه رویی میان استقبال کننده گان باز شد و از راه رسیده گان با چرخ ها
و چمدان های شان آمدند.
ادامه مطلب ...خدا شدی...
تنهایی ما در دشت طلا دامن کشید.
آفتاب از چهره ما ترسید.
دریافتی،و خنده زدیم.
نهفتیم و سوختیم.
هر چه بهم تر،تنها تر.
ادامه مطلب ...من چه جوری به دنیا اومدم(نظرات)؟!...
سلام دوستان من.چون جمعه های گذشته,با انعکاس نظرات شما عزیزان
,در مورد مطلب "من چه جوری به دنیا اومدم؟!...",در خدمتم.
ابتدا متن نوشته ی من:
و این هم نظرات شما دوستان:
ادامه ی مطلب رو حتما بخونین:
ادامه مطلب ...