-
ای عزیز(نامه ی چهارم)...
دوشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1391 00:02
همقدم همیشگی من! مطمئن باش هرگز پیش نخواهد آمد که تو را دانسته بیازارم یا به خشم بیاورم.هرگز پیش نخواهد آمد. آنچه در چند روز گذشته تو را رنجیده خاطر و دل آزرده کرده است, مرا،بسیار بیش از تو به افسردگی کشانده است. و مطمئن باش چنان می روم که بدانم - به دقت- که چه چیز ها این زمان تو را زخم می زند.تا از این پس،حتی نا...
-
درکام کن...
یکشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1391 00:05
درک ام کن که ما عین هم ایم، تو و من جریان یافته در پیچیدگی های ابدیِ میان دو تن. چون تو،من نیز به زندگی هامان نگاه می کنم. لولیتا لیه شاناکو *در مورد مطلب "پس کی وقت من می رسه؟..." حتما نظر بذارید. *بعضی دوستان فکر کردن مطلب پس کی وقت ... در مورد زندگیه شخصیه منه!این رو به صورت کلی گفتم.
-
پس کی وقت من می رسه؟...
شنبه 9 اردیبهشتماه سال 1391 00:13
سلام دوستان من.چون جمعه های گذشته,با مطلبی که نیاز به همکاری شما عزیزان داره,در خدمتم.نظرات شما دوستان, جمعه ی آینده,در وب حس سبز,انعکاس خواهد یافت.مطلبی که برای این هفته انتخاب کردم,عنوانش هست: پس کی وقت من می رسه؟... تا حالا پیش اومده,بهترین ایده ها رو داشته باشی,بهترین مغز رو داشته باشی,بهترین گزینه باشی برای...
-
ترجمه ی ترانه:METAMORPHOSIS,ترانه ای از HILARY DUFF
شنبه 9 اردیبهشتماه سال 1391 00:08
ive been so wrapped up من پوشیده شده ام in my warm coccoon در پیله ی گرم خودم somethings happening چیزی اتفاق می افتد things are changing soon بزودی چیزهایی تغییر می کند im pushing the edge من دارم لبه [پیله] را به جلو هل می دهم im feeling it crack من دارم احساس می کنم که آن دارد شکاف بر می دارد and once i get out و...
-
به سوی نور...
جمعه 8 اردیبهشتماه سال 1391 02:04
نگران نباش,در حقیقت هنگامی که روح خود را به سوی نور تعالی می بخشیم,نخستین چیزی که می بینیم,تارهای عنکبوت و غبار و ضعف های روح مان است.اما همین فرصتی برای آن ها ست. هرگز نگذار آگاهی از عیب هایت,تو را بترساند. پائولو کوئلیو مکتوب 2 *برای دونستن بیشتر از پائولو, اینجا کلیک کنین. *اگه چند نفر تاثیرگذار در زندگی مو بخوام...
-
فردا...
پنجشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1391 00:20
اینک بهار بر در قلب تو می زند اما تو آن طرف بیرون قلب خویشتن استاده ای هنوز صبحی که روی شانه ی زیتون در حالت هبوط است فردا از نخل های سوخته بالا خواهد رفت. شفیعی کدکنی * برای دونستن بیشتر از استاد شفیعی, اینجا کلیک کنین. *اول بار اول راهنمایی(تولد دوباره ی من!),با استاد آشنا شدم.کتابی بود از همسر دکتر شریعتی(خاطرات و...
-
مرگ...
چهارشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1391 00:14
مرگ همه هستی را به یک چشم نگریسته و سرنوشت آنها را یکسان میکند: نه توانگر میشناسد,نه گدا,نه پستی,نه بلندی,و در مغاک تیره آدمیزاد گیاه و جانور را در پهلوی یکدیگر میخواباند.تنها در گورستان است که خونخواران و دژخیمان از بیداد گری خود دست میکشند,بیگناهان شکنجه نمیشوند.نه ستمگر است نه ستمدیده بزرگ و کوچک در خواب...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1391 00:08
-
در چشم غریبهای...
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1391 01:09
میترسم دیگر نبینمت، بروم و بالهای تیز بر من برویند تا ابرها که تو میخواهی پنهان شوی در چشم غریبهای و بسته خواهد شد آن چشم و تو را قفل میکند آن تو. نیکیتا استانسکو *باز هم از نیکیتا!
-
اعجاز هستی...
دوشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1391 00:07
به شکوه و اعجاز هستی و جهان پیرامون خود نگاهی بیاندازید.همه جا را غرق در زیبایی خواهید دید.این زیبایی ها عشق درون شما را صدا می زنند و فرا می خوانند.شکوه و جلال جهان هستی را نظاره کنید و شکوه و جلال خود را به یاد آورید.هرگاه به خود اجازه دهید تا هستی و آفرینش را با تمامی شکوه و عظمت آن حقیقتا نظاره کنید، آن گاه به...
-
زندگی...
یکشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1391 00:08
زندگی جیره ی مختصری ست مثل یک فنجان چای و کنارش عشق است مثل یک حبه قند زندگی را با عشق نوش جان باید کرد! سهراب سپهری *برای دونستن بیشتر از سهراب, اینجا کلیک کنین. *اولین شاعر معاصری که با شعراش شعر نو رو فهمیدم! *نگاه سهراب به زندگی و اون مدینه ی فاضله ی توی ذهنش,درکش برای همه میسر نیست! * بعدها دبیر ادبیاتی داشتم که...
-
دادا فحش بده(نظرات)!...
شنبه 2 اردیبهشتماه سال 1391 00:58
سلام دوستان من.چون جمعه های گذشته,با انعکاس نظرات شما عزیزان ,در مورد مطلب "دادا فحش بده!...",در خدمتم. ابتدا متن نوشته ی من: اینجا(کلیک کن) و این هم نظرات شما دوستان: اینجا(کلیک کن) * گاهی وقتا اگه می نویسم بر گرفته از ...,منظور عنوان مطلب هست, نه این که خود مطلب از مثلا ترانه ی شاهین نجفی الهام گرفته شده!...
-
ترجمه ی ترانه:MY HEART WILL GO ON,ترانه ای از CELINE DION
شنبه 2 اردیبهشتماه سال 1391 00:51
Every night in my dreams هر شب در رویا هایم I see you. I feel you. می بینمت، احساست می کنم That is how I know you go on. و به این وسیله می فهمم که هنوز زنده ای Far across the distance در آن دور دست And spaces between us و فاصله ای که بین ما وجود داره You have come to show you go on. اومدی و نشون دادی که هنوز زنده ای...
-
ای عزیز(نامه ی دوم و سوم)...
جمعه 1 اردیبهشتماه سال 1391 00:53
نامه ی دوم: بانوی بزرگوار من! عطر آگین باد و بماناد فضای امروز خانه مان و فضای خانه مان،همیشه،در چنین روزی که روز عزیز ولادت پر برکت تو برای خانواده ی کوچک ماست... نامه سوم: بانو،بانوی بخشنده ی بی نیاز من! این قناعت تو،دل مرا عجب می شکند... این چیزی نخواستنت،و با هر چه که هست ساختنت... این چشم و دست و زبان توقع...
-
اما عاشق بمیرم!...
پنجشنبه 31 فروردینماه سال 1391 00:09
گریستم،اشک تنها تسلی بخش من و لب فرو بستم،بی هیچ شکوه ای روحم غرق در سیاهی اندوه و پنهان در ژرفنای شادمانی تلخ خود مرا بر رویای رفته ی زندگانیم دریغی نیست فنا شو در تاریکی،ای روح عریان! که من،تنها به تاوان عشق خویش می اندیشم پس بگذار بمیرم,اما عاشق بمیرم! الکساندر پوشکین *برای دونستن بیشتر از الکساندر, اینجا کلیک...
-
هیولا...
چهارشنبه 30 فروردینماه سال 1391 00:15
آنکس که با هیولا پنجه در پنجه میکند باید بپاید که در این میان خود به هیولا بدل نشود.اگر دیرزمانی در مغاکی چشم بدوزی،آن مغاک نیز لاجرم در تو چشم میدوزد... . فریدریش نیچه *برای دونستن بیشتر از نیچه, اینجا کلیک کنین. *تو ایران بیشتر به عنوان فیلسوف می شناسنش. *اما شعراش بسیار زیباست. *عاشق فرهنگ و تاریخ ایران بود....
-
خطی از تو...
سهشنبه 29 فروردینماه سال 1391 00:05
پاره های باد تکه ای از بوی تو را به تقویمی می رسانند که خطوط این سرزمین را ورق زده است. و من برای بوئیدن خطی از تو روزهای بسیاری را پاره می کنم. روزبه سوهانی *در مورد مطلب "دادا فحش بده!..." حتما نظر بذارید.
-
نباید نوشت!...
دوشنبه 28 فروردینماه سال 1391 00:05
حرف هایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد .و کتاب هایی نیز هست برای ننوشتن,و من اکنون رسیده ام به آغاز چنین کتابی که باید قلم را بشکنم و دفتر را پاره کنم و جلدش را به صاحبش پس دهم و خود به کلبه ی بی در و پنجره ای بخزم و کتابی را آغاز کنم که نباید نوشت! دکتر علی شریعتی *برای...
-
سایهی خودت!...
یکشنبه 27 فروردینماه سال 1391 00:07
پاییز آمدهاست، دلم را به سرپناهی بپوشان با سایهی درختی یا چه بهتر، سایهی خودت! نیکیتا استانسکو *در مورد مطلب "دادا فحش بده!..." حتما نظر بذارید.
-
دادا فحش بده!...
شنبه 26 فروردینماه سال 1391 00:39
سلام دوستان من.همچون جمعه های گذشته,با مطلبی که نیاز به همکاری شما عزیزان داره در خدمتم.جمعه ی آینده نظرات شما دوستان,در مورد این مطلب,در وب حس سبز انعکاس خواهد یافت.ابتدا ذکر چند نکته: 1.همین ابتدا رسما اعلام کنم که من نه پرسپولیسی ام و نه استقلالی.اصولا من فوتبال باشگاه های ایران رو اصلا نگاه نمی کنم!پس عزیزان,منظور...
-
ترجمه ی ترانه:FIELD OF INNOCENCE,ترانه ای از EVANESCENCE
شنبه 26 فروردینماه سال 1391 00:36
I STILL remember the world From the eyes of a child هنوز دنیایی را که از منظر یک کودک می دیدم را بیاد دارم Slowly those feelings Were clouded by what I know now و حال آن احساسات کم کم بخاطر چیزهایی که هم اکنون می دانم تیره شده اند Where has my heart gone ? قلبم کجا رفته است An uneven trade for the real world تجارتی نا...
-
خانه ای برای او...
پنجشنبه 24 فروردینماه سال 1391 00:07
زندگی مان را چون خانه ای برای کسی می سازیم،و هنگامی که می توانیم او را سرانجام در آن جای دهیم نمی آید،سپس برایمان می میرد و خود زندانی جایی می شویم که تنها برای او بود! مارسل پروست در جستجوی زمان از دست رفته
-
جز من...
چهارشنبه 23 فروردینماه سال 1391 00:41
در بی کران دشت در نیمه های شب جز من که با خیال تو می گشتم جز من که در کنار تو ،می سوختم غریب! تنها ستاره بود که می سوخت. تنها نسیم بود که می گشت. فریدون مشیری * برای دونستن بیشتر از مشیری, اینجا کلیک کنین. *دنیای مشیری رو دوس دارم.شعراش واقعا زیباست. *اول بار سال 77 شعر کوچه رو که خوندم,عاشقش شدم! *همین طور شعر پر کن...
-
ای عزیز!(نامه ی اول)...
سهشنبه 22 فروردینماه سال 1391 00:34
ای عزیز! راست می گویم . من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده ام . قلمم را دیده ام چنان که گویی بخشی از دست راست من است؛ و کاغذ را . من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده ام . من اینجا " من" را دیده ام -که اسیر زندان بزرگ نوشتن بوده است، همیشه ی خدا،که زندان را پذیرفته،باور کرده،اصل بودن...
-
طلب آمرزش!...
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1391 00:27
آنها – نگهبانان- هم مانند گروگانها به عیسی مسیح و مریم مقدس متوسل میشدند،هر روز دعا می خواندند و حمایت و آمرزش می طلبیدند،نذر میکردند و صدقه می دادند تا قدیسان،آنها را در انجام هر نوع جنایتی موفق گردانند. گابریل گارسیا مارکز گزارش یک آدم ربایی *برای دونستن بیشتر از مارکز, اینجا کلیک کنین. *مارکز و کوئلیو...
-
ما هیچ,ما نگاه(نظرات)...
شنبه 19 فروردینماه سال 1391 00:25
سلام دوستان من.چون جمعه های گذشته,با انعکاس نظرات شما عزیزان ,در مورد مطلب "ما هیچ,ما نگاه!... ",در خدمتم. ابتدا متن نوشته ی من: اینجا(کلیک کن) و این هم نظرات شما دوستان: اینجا(کلیک کن)
-
ترجمه ی ترانه:SOMEONE LIKE YOU,ترانه ای از ADELE
شنبه 19 فروردینماه سال 1391 00:19
:برنده ی جایزه ی گرمی(اسکار موسیقی) 2011 I heard that your settled down شنیدم که یه جایی رو واسه موندن پیدا کردی That you found a girl and your married now اینکه با دختری آشنا شدی و حالا دیگه با هم ازدواج کردین I heard that your dreams came true شنیدم رویاهات به حقیقت پیوستن Guess she gave you things I didn’t give to...
-
دور شو بانو!...
جمعه 18 فروردینماه سال 1391 00:08
برق لب هایت فصل آغاز را این نیاز به هزاران نیرنگ,خفته را این عطش دوباره ما شدن را جان دوباره می دهد. بوسه های اولین دیدار, رژه ی هر روزه ی افکار من! این آمدنت را ...! آه ...! فصل آغاز ...! دور شو بانو; نفس های به شماره افتاده را چه به نوش دارو؟! حس سبز * از نقد شدن-حتی بی رحمانه- استقبال می کنم! *در مورد مطلب "ما...
-
خموش باش قلب من...
پنجشنبه 17 فروردینماه سال 1391 00:39
خموش باش قلب من, که فضا صدای تو را نمی شنود. خموش باش قلب من, که اثیر,از ماتم و سوگ سنگین است و کشیدن بار ترانه ها و سرودهایت را نتواند. جبران خلیل جبران *برای دونستن بیشتر از جبران, اینجا کلیک کنید. *یکی از بهترین عاشقانه نویس های جهان رو جبران می دونم! *جبران معشوقه ای به نام ماریا(یا ماری,اگه اشتباه نکنم!) داشت, که...
-
نقد فیلم:نارنجی پوش,فیلمی از داریوش مهرجویی...
پنجشنبه 17 فروردینماه سال 1391 00:38
مهرجویی و سینمایش همچنان در مسیر جسارت حرکت میکنند؛با دغدغه هایی که کمترین وجهشان حرف از اخلاق است. حرف از کاستیهایی که در ظاهر آنچنان لوث و پیش پا افتاده ولی در نهان آنقدر عمیق و ویرانگرند که کمتر کسی جرأتِ پرداختن بهشان، آنهم با چنین صراحتی را دارد؛ بیهراس از خوردنِ انگِ شعارزدگی. آنهم در چنین فضای فانتزی واری؛و این...