نگاه کن بانوی من،
مرا گناهان بسیاری است
که نمیتوانی راهت را پیدا کنی از میان شان.
اندکی از گناهان ام را
تو خوب میشناسی.
آن ها که میشناسی،همه یک گناهند
و آن ها که راهت را گم میکنی در میانشان
باز هم یک گناهند
که تو را حیران میکنند،
همچنان که مرا
برای ابد.
ولادیمیر هولان
*در مورد مطلب "عاشقانه های من و خدا!..."حتما نظر بذارید.
سال نو مبارک
امیدوارم از بهترین سالها باشد برای تمام ایرانیان پاک
و همچنین شما و خانواده ی محترمتان
لینک شدید ..
هرگز نخواهی دانست
که البته من
در کدام فصول گناه خلاصه شدم !
تو در سالهای چهارفصلت گم کرده ای مرا
و من به مصداق عاشقانه های تو
هی فصل می تراشم ... هی رنگ می ریزم
نمی دانی آیا اشتیاق آلوده من به تو
تنها یک گناه است و هزاران فصل ...
با من بمان رنگ عدم بی گناهی !!!
فصل ما آغشته به قلمیست که آگاهانه می نویسد :
دیگرانِ کور نخراشید فهمیده هایم را ...
(آتور)