ای عزیز!
راست می گویم.
من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده ام.
قلمم را دیده ام چنان که گویی بخشی از دست راست من است؛
و کاغذ را.
من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده ام.
من اینجا" من" را دیده ام -که اسیر زندان بزرگ نوشتن بوده است،
همیشه ی خدا،که زندان را پذیرفته،باور کرده،اصل بودن پنداشته،
به آن معتاد شده،و به تنها پنجره اش که بسیار بالاست دل خوش
کرده...
و آن پنجره تویی ای عزیز!
آن پنجره،آن در،آن میله ها،و جمیع صداهایی که از دور دستها
می آیند تا لحظه ای، پروانه وش،بر بوته ی ذهن من بنشینند،
تویی...
این،می دانم که مدح مطلوبی نیست
اما عین حقیقت است که تو مهربان ترین زندانبان تاریخی.
و آنقدر که تو گرفتار زندانی خویشتنی
این زندانی،اسیر تو نیست-
که ای کاش بود
در خدمت تو،مرید تو،بنده ی تو...
و این همه در بند نوشتن نبود.
اما چه می توان کرد؟
تو تیماردار مردی هستی که هرگز نتوانست از خویشتن،بیرون بیاید
و این،برای خوب ترین و صبور ترین زن جهان نیز آسان نیست.
می دانم.
اینک این نامه ها
شاید باعث شود که در هوای تو قدمی بزنم
در حضور تو زانو بزنم
سر در برابرت فرود آورم
و بگویم:هر چه هستی همانی که می بایست باشی،و بیش از
آنی،و بسیار بیش از آن.به لیاقت تقسیم نکردند؛و الا سهم من،در
این میان،با این قلم،و محو نوشتن بودن،سهم بسیار ناچیزی بود:
شاید بهترین قلم دنیا،اما نه بهترین همسر دنیا ...
نادر ابراهیمی
*برای دونستن بیشتر از نادر ابراهیمی,اینجا کلیک کنین.
*اول راهنمایی بودم که اولین رمان زندگیم رو خوندم!رمانی خارجی.بعد از
هشتمین رمان خارجی بود که اول بار رمانی ایرانی به دلم نشست!
از مرحوم نادری(متاسفانه هر چی فک کردم اسمش یادم نیومد که این جا
بنویسم!)
*و این شد سرآغاز آشنایی من با رمان های ایرانی!
*این چهل نامه ی مرحوم ابراهیمی به همسرش,هر نامه ش,خودش کتابی
جداگونه ست و قابل تدریس در دانشگاه!
سلام دوست خوب من
خیلی انتخاب به جایی است
این نامه سراسر شعور و حس و معرفت و شناخت زندگی در جهان مخصوصا جهان سوم است
به زبون خودمونی دمت گرم رفیق خیلی باحال بود زندگی کردم با این نوشته حال و هوام رو عوض کردی...
راستی به روزم با نکته ای از انجیل تا آخوندها پی به کم کاریشون ببرند البته نه آخوندهای خیلییییییییی خیلییییی عالم بعضی ها!
چه سر بزنی چه سر نزنی عزیزی دادا..
این کاریم که شروع کردی (نوشتن نامه های استاد ابراهیمی) عالیه..
مثه همیشه دمت گرم و سرت خوش باد رفیق.
سلام.
شعر زیبا و پر مفهومی بود
مرسی
بخند هر چند که غمگینی.
ببخش هر چند که مسکینی.
فراموش کن هر چند که دلگیری.
این گونه بودن زیباست هر چند که آسان نیست!
سلام
ممنون از حضورت
اسم من با این ح هستش
مرسی[لبخند][لبخند]
سلام عزیزم. من لینکت کردم.
خلوت حیاط پر شده از تنهایی برگ ها...
پر شده از نگاه خیس آسمان...
پر شده از داغ سرد پاییز...
پر شده از عریانی عاشقانه درختان....
ومن...
تنها نشسته ام و دل پرم...
خلوت شده از نگاه یار...
خلوت شده از عطش عشق..
خلوت شده از غم زمانه...
و نشسته با دل حیاط...
روی ابر های بی خانه...
یک فنجان چای حسرت مینوشد!
سگ واق واق میکند نه پارس! این ضربهای بود که از تازیان خوردهایم ، میخواستند ما پارسیان را خرد و
کوچک کنند که این لقب را به پارسیان دادند. غذا در زبان عربی یعنی پس آب شتر یا همان ادارار که این
هم یکی دیگر از ضربههای تازیان هست که به هنگام خوردن شام یا ناهار به ایرانیان شکست خورده میگفتند ، بگویید: غذا میخوریم. به جای کلمه غذا از خوراک استفاده نمائید. سپاس گذارم. عربهای وحشی به فرهنگ ما گند زدهاند، خواهشمندم این دو مورد را به دوستان فارسی زبان خود گوش زد کنید
سلام
به روزم با چرت بهار
با قلم می گویم
ای همزاد ، ای همراه
ای هم سر نوشت
شعرهایم را نوشتی
دست خوش
اشک هایم را کجا خواهی نوشت؟
فریدون مشیری
خیلی زیبا بود
آفرین به قلمت
با افتخار دعوتید
نخون که بدبخت میشی تو رو به امام زمان قسم می دم این پیام رو بخون.دختری از خوزستانم که پزشکان از علاجم نا امید شدند.شبی خواب حضرت زینب (س)را دیدم در گلوم اب ریخت شفا پیدا کردم ازم خواست اینو به بیست نفر بگم. این پیام به دست کارمندی افتاد اعتقاد نداشت کارشو از دست داد.مرد دیگری اعتقاد داشت 20 میلیون به دست اورد. به دست کس دیگری رسید عمل نکرد پسرشو را از دست داد.اگه به حضرت زینب اعتقاد داری این پیامو واسه 20 نفر بفرست............ 20 روز دیگه منتظر معجزه باش
منو ببخش