سر بر آسمان برداشت:
-خدایا مرا از نالیدن در بر دوست منع می کنی؟آیا نباید او را دوست
داشته باشم؟
مرا به قلب خود فشرد و زمزمه کرد.
-چه کسی مرا از این تردید بیرون خواهد کشید؟وجدانم مرا ملامتی
نمی کند,ستارگان نیز از بالای آسمان بر من نظاره دارند,پس چرا روح
من؟نبایستی دوستی را که جز اندیشه ای پاک در سر ندارد,در بر
بگیرد؟
انوره دوبالزاک
زنبق دره
*برای دونستن بیشتر از انوره,اینجا کلیک کنین.
*باز هم اول راهنمایی و این بار انوره دوبالزاک و زنبق دره!
*هنوز که هنوزه یکی از عاشقانه ترین رمان های جهان می دونم زنبق
دره رو!
*من اصلا عادت ندارم الکی توصیه کنم!حتما بخونین این کتاب رو!
*دقیقا وسط امتحانات ثلث(اون موقع هنوز ترم نیومده بود!) این کتاب رو
توی 3 روز تموم کردم!دوستم خیلی بهم حرف زد.منم گفتم این کتاب
پیشت باشه,فقط مرد باش و اگه وسوسه شدی و تا آخر تو همین
روزای امتحانات خوندیش,بیا و اعتراف کن!چند روز بعد اعتراف کرد!
*چند صفحه ی اول کتاب و توصیف جزء به جزء که داره تو رو مردد می
کنه واسه ادامه!ولی کم کم بلایی به سرت می یاره که خواب و خوراک
رو بی خیال می شی!
*چرا من وقتی چیزی رو خیلی دوس دارم انقد توی توصیفش جوگیر
می شم؟!
*خود مطلب ۲ خط,توضیحاتش ...!
سلام
با داستان قطار در ساعت شش بعدازظهر منتظر شما هستم ممنونم
سلام حس سبز خوبی؟خیلی وقته به وب ما سر نمیزنی عزیزم
یه پست جدید گزاشتیم با عنوان اشتی کنون خوشحال میشم بیای نظر بدی عزیزم چون خیلی مهمه
حتما بیا
اپم دوست خوبم