شالی که برایت خریدم
از ساتنِ صورتی و سبز
همان شالی که به چشمت زیبا میآمد
و میخواستی همیشه به گردنت باشد
کسی دیگر بوسیده،
در اتاق هتلی جا گذاشتی.
رمکو کامپرت
بدون ملاحظه میگم...وبلاگت همیشه آرومم میکنه همیشه....یه چیزی اینجا متفاوته.نمیدونم چی.اما خوبه که هست...
ای جانم.
سلاماز بس نیومدی پیشم وصیتمو نوشتم!
سلام با یک داستانک از خودم با نام دخترک فال فروش به روزم.منتظر نظراتتون هستم
بدون ملاحظه میگم...وبلاگت همیشه آرومم میکنه همیشه....یه چیزی اینجا متفاوته.نمیدونم چی.اما خوبه که هست...
ای جانم.
سلام
از بس نیومدی پیشم وصیتمو نوشتم!
سلام با یک داستانک از خودم با نام دخترک فال فروش به روزم.منتظر نظراتتون هستم