ای شب!
به من بگو
کنون ستاره ها
نجواگران مرثیه عشق کیستند
هنگام عصر بر سر دیوار باغ ما
باز آن دو مرغ خسته چرا می گریستند؟
منوچهر آتشی
*برای دونستن بیشتر از منوچهر آتشی,اینجا کلیک کنین.
*شعر نی لبک ایشون رو خیلی دوست دارم.
*با شعر نی لبک,به ایشون علاقه مند شدم.
*و عجیب شباهت هست بین شعر نی لبک ایشون و شعری
با همین موضوع از دکتر شریعتی!
*تلخی اشعار ایشون,درسته که تلخه,ولی باور پذیره و به دل می شینه.
سلام خوبی
روابط عمومی مملی منتظر حضور شماست
بر بال هم
سوزان غم
در گرمی سیلاب اشک
این دو عزیز مهربان راستی چرا غمگین و زار در باغ ما می زیستند
به چه می خندی !؟
به چه چیز!؟
به شکست دل من
یا به پیروزی خویش !؟
به چه می خندی...!؟
به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد!؟
یا به افسونگریه چشمانت
که مرا سوخت و خاکستر کرد...!؟
به چه می خندی !؟
به دل ساده ی من می خندی
که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست !؟
یا به جفایت که مرا زیر غرورت له کرد !؟
به چه می خندی !؟
به هم آغوشی من با غم ها
.......یا به...
خنده داراست.....بخند
سلام دوست من