مادربزرگم می گفت در آن دوران غذاهای خوشمزه، شوهرهای مهربان
را به خانه می کشاند.
+ مامان بزرگ!من سر در نمی آورم!سر در نمی آورم!...آشپزی بلد نیستم
و هیچگاه دوست ندارم کسی را به زور به خانه بکشانم!
- خوب آفرین دخترکم! باید بنوشیم و جسارتت را جشن بگیریم...
آنا گاوالدا
من او را دوست داشتم
*برای دونستن بیشتر از آنا,اینجا کلیک کنین.
*من به عنوان یه مرد می گم:شوهری که غذا بکشونتش خونه,مرد
نیست(عمو اتی رو یادتونه با این تیکه کلام تو قهوه ی تلخ؟!)!
*در مورد مطلب "شخصیت من!..." حتما نظر بذارین.مرسی.
✖✖✖███✖✖✖███✖✖✖███✖✖✖✖✖✖
دلتنگی چه حس بدی است....
تنهایی چه حس بدی است
کاش...
پاره ای ابر میشدم
دلم مهربانی می بارید
کاش نگاهم شرار نور میشد
اشتی میدادش
و
که دوست داشتن چه کلام کاملی است
و
من...
چقدر دلم تنگ دوست داشتن است!
✖✖✖███✖✖✖███✖✖✖███✖✖✖✖✖✖
اپمممممممممممممممممممم با مطلب جدید
چرا مردی که بخاطر دست پخت زنش می یاد خونه مرد نیست ؟ من با حرف مادر بزرگ موافق گفته شوهر مهربون، چند وقت پیش من با همسر بحث می کردم که توی محل کارت ناهار می دن تو چرا می یای خونه اون هم قبول کرد که تو محل کارش ناهار بخوره ،چند روز بعد رفته بودم آرایشگاه صحبت از غذا پختن بود من هم گفتم همسرم رو راضی کردم که محل کارش غذا بخوره یه نفر بهم گفت اون دوستت داره که می یاد خونه تا دوتایی با هم غذا بخورید نه تنها تنها
سلام دوست من.
چه عجب!
شما که خودت داری هم نظر با من نظر می دی!
شما داری می گی طرف گفت همسرت دوست داره ...!این یعنی غذا بهونه ست و می خواد با هم باشین!این که خیلی خوبه!من گفتم مردی که به خاطر غذا(به خاطر غذا با بهونه کردن غذا واسه دور هم بودن خیلی فرق داره دوست من!) می یاد خونه مرد نیست!من خیلی وقتا وقتی بیرونم و دوستان می گن بریم چیزی بخوریم می گم نه.می رم خونه شام یا ناهار می خورم.وقتی مسخره می کنن می گم نه می ترسم از خونه و نه مشکل مالی دارم!غذا گاهی بهونه ی خوبیه تو این بی وقتی واسه دور هم بودن!این با به خاطر غذا اومدن خونه خیلی فرق داره!!!
چه فرقی می کند…
در سیرک یا در خانه ؟!
خنده ات که تلخ باشد،
دلت کــه خون باشد،
تو هم دلقکی..!
ممنون من لینکتون کردمـــــ..
جسارت
اینروزا با دردام رفیــق فاب شــُدم
شــب لحافــ ِ تنهایــیم پـُر میشه از دردَم …
دوره کمــَرَم حلقــه میکنه دستاشـو …
در آغوش میکشــه این جسم ِ بی جونـــ ُ
نتــَرس !
خوشبختــَم باهــاش …
هیچکس نفهمید زلیخا مرد بود... میدانى جرا؟مردانگى است ماندن پاى عشقى که مدام تو را پس میزند
ببینمت . . .
گونه هایت خیس اســـت . . .
باز با این رفیق نابابت . . .
نامش چ بود؟
هان!
باران . . .
باز با ;باران; قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . .
همدم خوبی نیست برای درد ها . . .
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکنــــــد . . .
.
سلام مهربون....
[گل]
من اناری را می کنم دانه، به دل میگویم:
خوب بود این مردم
دانه های دلشان پیدا بود
این روزهــا ، …
هر جایی را که نگاه می کنم پـــــــــ ـر است از وجود آدم های” بی وجـــ ـود
سلام!
بعدازمدتها آپم و منتظرحضورت گرمت!خوشحال میشم با اومدنت حتما بیا!
سلام حس سبز!
جالب بود ولی یه سؤال... گفتید "من به عنوان یه مرد میگم"
راستش من فکر میکردم شما خانمی! نکنه هنوز هم درست فکر میکنم یکمی گیج شدم؟!