احمد گفت:«... یک شب دیدم دخترک(نادین،دختر نه ساله) دارد دفتر
مشقش را پاک می کند.از صفحه اول شروع کرده بود و با پاک کن افتاده
بود به جان کلمات.گفتم چه کار می کنی،نادین؟گفت دارم این مشق های
قبلی ام را پاک می کنم که از فردا مشق جدید بنویسم...»
عباس معروفی
تماما مخصوص
*برای دونستن بیشتر از معروفی,اینجا کلیک کنین.
*خیلی معنا داره این متن نوشته.خیلی!
*"سمفونی مردگان" ش رو خیلی دوس دارم.
*همین طور "فریدون سه پسر داشت" رو.
سلام
با مطلبی با عنوان «سیلی آبدار امام خمینی به یک درویش» به روزم.
خوشحال میشم نظرتون رو در موردش بگید.
تشکر
بغض کردم و گفتم : ” زن که باشی . . . ” گاهی بی دلیل اشک می ریزی ، و با تمام تلاشت ، ریز ریز خرد میشی . . . ! آروم آروم اشکامو پاک کرد و با صدای خسته گفت : ” مرد که باشی . . . ” بیشتر و بیشتر تلاش میکنی ، بی صدا خرد میشی ، حق اشک ریختن هم نداری . . .
سلام عزیزم لینک شدی
مطالبتون خیلی جالب و قشنگه موفق باشید
بسیار متن زیبایی بود
سلام مهربون....
منم بروز شدم
ببخشید از تاخیرم.......
عباس معروفی اسمش خیلی برام اشناس ..........
نع خیلی چیزا خوشگلم داریم برا اقایون.........منم با وب خودم نبودم...کلا پیرهنا پسرا خوشگتراز مانتوهای ماست..کلی باید بگردم تا ۱مانتو خوشگل شاید پیداکنم
دست به صورتم نزن!
می ترسم بیفتد ...
نقاب خندانی که بر چهره دارم! و بعد ...
سیل اشک هایم تو را با خود ببرد ...
و باز من بمانم و تنهایی ...
هرزه کیست ....؟؟؟؟؟؟
ان دختری که اغوشش را، سهم هر بیگانه ای می کند ...!!!!
یا ان مردی که، محبت و مردانگی اش را سهم یک نفر می داند ...!!!!