برای راهنمایی خود به دنبال نوری می رویم که به دست خویش
داریم.به هر کجا که بروی جز خدا چیزی را ملاقات نمی توانی
کرد.
آندره ژید
*برای دونستن بیشتر از آندره,اینجا کلیک کنین.
*مائده های زمینی!
*یادتونه؟یکی از کتاب های ادبیات راهنمایی بود؟
*مائده های تازه که تو وب گذاشته بودم,یه کتاب جداگونه از مائده های
زمینی هست ها!
53
هر روز
مینشینم بر صندلی ِ چوبی ِ گوشه ی حیات
و برای قامت عریان ِ روزهام
شعر میبافم
رویا میکشم
و خاطره نقاشی میکنم....
سرگرمی غم انگیزی ست
اینکه ساعتهای مداوم
رو به تنهایی
خودت را نقش بزنی...
خسته نیستم
فقط دلم تنگ ِ کسی ست
که از سر ِ مهر
خون درون رگ هام می پاشد...
میبینی؟...
میبینی چه بی سروسامانی غریبی
در سطر به سطرِ این سپیدها جاری ست؟...
تقصیر تو نیست
خودم را
از تو که جدا میبینم
دلم
گریه و شعر و غمی بی پایان میخواهد.....
سلام دوستم.........اپم............[لبخند][گل]