حس سبز

حس رویا گونه ی من از زندگی

حس سبز

حس رویا گونه ی من از زندگی

ای کاش!...

ای کاش آدمی وطنش را 

مثل بنفشه ها 

در جعبه های خاک 

یک روز می توانست 

همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست;

در روشنای باران 

در آفتاب پاک! 

 

                                                                                  شفیعی کدکنی 

 

 *برای دونستن بیشتر از استاد شفیعی,اینجا کلیک کنین. 

 *اول بار اول راهنمایی(تولد دوباره ی من!),با استاد آشنا شدم.کتابی 

بود از همسر دکتر شریعتی(خاطرات و عکس های دکتر بود.خدایا, 

اسمش طرحی از زندگی بود؟).درس خاطرم نیس,ولی فک کنم 

نوشته بود اون زمان استاد شفیعی شعر کلاسیک می گفت و یه روز 

که با دکتر شریعتی هم صحبت شد و دکتر شریعتی از شعر نیمایی 

و ... گفت,استاد شفیعی به شعر نو رو اورد!امیدوارم اشتباه نگفته 

باشم! 

 *اوایل که تازه با نام استاد و اشعارش آشنا شده بودم,سر به سر 

دوستام می ذاشتم,می رفتم پیششون و با یه ژست خاصی می  

گفتم اینو بخون(فامیل استاد رو) و اون بیچاره ها هم اکثرا کسره 

و فتحه رو بالا پایین می خوندن و من با غرور و همون ژست خاص, 

نام صحیح رو می خوندم!!! 

 *در مورد مطلب "عاشقانه های من و خدا!..." حتما نظر بذارین.مرسی.

نظرات 3 + ارسال نظر
منصور جمعه 8 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 12:08 ق.ظ http://www.mansourgholizadeh89.blogfa.com

با درود... با داستان دعای بد به روزم ومنتظر شما ممنونم [گل]

shiva جمعه 8 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 02:23 ب.ظ http://shiva-violet.persianblog.ir

از عشق سخن گفتن برای آدمی هنوز خیلی زود است ! خیلی زود
(حسین پناهی)

راحیل دوشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 12:14 ب.ظ http://avayeyekdel.blogfa.com



مثل همیشه عالی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد