گاهی و بیشتر اوقات سایه می شوم.نه سایه ای که باید برگشت و روی دیوار
نگاهش کرد.سایه ای که فراتر از خود آگاه من است.می دانی گاهی این سایه
چیزهایی می بیند یا می شنود,بیشترش را برای من تعریف نمی کند.جای
شکر است.
اما با همان اندک هم,من;دیوانه می شود.
پردیس چابک
کاکائوی ترش
*هیچ صفحه ای برای معرفی پردیس تو نت نبود!
*این کتاب رو 4 سال پیش خوندم.واقعا زیباست.واقعا زیبا!
*تمام کتاب به صورت توصیف,حس نویسنده ست به محیط و شخصی
که معلوم نیست کیه!
*بعضی جاها حتی تصور می کنی که طرف مقابل سال هاست که مرده!
*تا الان دسته کم,5 یا 6 متن از این کتاب رو توی وب گذاشتم.
*مبعث رسول گرامی اسلام(ص) گرامی باد.
صفحه های تقویم مرا یاد گذر
زمان می اندازند ...نمیدانم !!!
پس کی زندگی شروع می شود ...
سلام
از حضور خوبتون ونظر زیباتون در داستان از شام خبری نیست بی
نهایت سپاسگذارم
[گل]