آنها همیشه با خنده به من خنگ می گفتند.من هم طبیعتا فکر
می کردم خنگ حرف خوبیست.نمی دانستم مردم به خاطر چیزهای
دیگر جز خوشحالی هم می خندند.
پری نوش صنیعی
پدر آن دیگری
*برای دونستن بیشتر از صنیعی,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...سلام دوستان من.چون جمعه های گذشته,با مطلبی که نیاز به
همکاری شما عزیزان داره,در خدمتم.نظرات هفته ی آینده,منعکس
می شه.مطلبی که برای این هفته انتخاب کردم عنوانش هست:
من بدهکار تو نیستم!...
ادامه مطلب ...I was walking dead, stuck inside my head
من یه مرده ی متحرک بودم، گرفتار شده در ذهنم
I couldn't get out, turn the lights down
نمیتونستم بیرون بیام، چراغ ها رو خاموش کن
The voices inside were so loudصدای درونم خیلی بلند بود
ادامه مطلب ...انتظار کشیدم,همان طور که پنلوپه انتظار اولیس را می کشید,
رومئو منتظر ژولیت بود,بئاتریس منتظر دانته بود تا نجاتش بدهد.
خلاء استپ سرشار از خاطره ی تو بود,خاطره ی لحظاتی که با
هم گذراندیم,کشورهایی که با هم سفر کردیم,شادی هایمان,
ادامه مطلب ...برای راحتی خیال مادرت من هر فکر مردانه ای را توی سرم می کشم.
ولی باز همه جا می نویسم دوستت دارم.همین جاها یک جایی باید
برای ما باشد که دروغی نباشیم.دلم می خواهد بزرگ ترین عاشق روی
زمین باشم.یادم بده.کارهای قشنگ هم یادم بده.
شهریار مندنی پور
شرق بنفشه
*برای دونستن بیشتر از شهریار,اینجا کلیک کنید.
ادامه مطلب ...سنگ آرایش کوهستان نیست
همچنانی که فلز زیوری نیست به اندام کلنگ
وکف دست زمین
گوهر ناپیدائی است
ادامه مطلب ...اگر خواستی از عشق فرار کنی،در زمان گذشته و یا در زمان آینده
زندگی کن،ولی اگر خواستی رودخانه عشق را در درونت جاری سازی
در زمان حال زندگی کن،زیرا عشق فقط در زمان حال ممکن است.
اوشو
*برای دونستن بیشتر از اوشو,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...چرا این همه وقت گذراندیم تا بزرگ شویم
فقط برای آن که از هم جدا شویم؟
وقتی کودکی ام مرد
چرا هر دو نمردیم؟
پابلو نرودا
*برای دونستن بیشتر از پابلو,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...سلام دوستان من.چون جمعه های گذشته,با انعکاس نظرات شما عزیزان
,در مورد مطلب "صفر و صد!.../a>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>",در خدمتم.
ابتدا متن نوشته ی من:
و این هم نظرات شما دوستان:
We clawed, we chained our hearts in vain
ما قلبـهامونـو محکم گرفتیم و توی غرور غل و زنجیرـشون کردیم
We jumped, never asking why
به سمت هم پریدیم و هیچوقت نپرسیدیم چرا این کارـو کردیم
We kissed, I fell under your spell
من از وقتی که همدیگه رو بوسیدیم مسحور و شیفته ی تو شدم
ادامه مطلب ...اشک در چشم هایم حلقه می زند,او اشک هایم را نمی بیند;افتخار
دیدنشان را به او نمی دهم,اشک ها را فرو می خورم و در آشپزخانه,
جایی که مادر منتظرم است,فرو می ریزم.مادر در آغوشم می گیرد و
مثل بچه ای خردسال -که دیگر نیستم- ,مرا به سینه اش می فشارد.
ادامه مطلب ...و اشتیاقِ پُرصداقتِ تو
من و خانهمان
میزی و چراغی...
آری
ادامه مطلب ...گاه آدم، خود آدم،عشق است.بودنش عشق است.رفتن و نگاه کردنش
عشق است.دست و قلبش عشق است.در تو عشق می جوشد،بی آنکه
ردش را بشناسی.بی آنکه بدانی از کجا در تو پیدا شده، روییده.شاید
نخواهی هم.شاید هم بخواهی و ندانی.نتوانی که بدانی.
ادامه مطلب ...دیگر بر کاغذ ابریشمین اشعار موزون نمی نویسم
و آنها را در قاب زرین نمی گیرم
زیرا
دیرگاهی است نغمه های جانسوز خویش را
ادامه مطلب ...همهی قطرات این چشمهی بزرگ الهی،برابر و همسنگند و اندکی
از آن مستی،ما را کفایت میکند و کمال پروردگار را بر ما آشکار
میسازد.
آندره ژید
*برای دونستن بیشتر از آندره,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...